خواهر شهید «سیدسعید بهاری» نقل می‌کند: «یک روز سعید آمد پشت پنجره اداره ایستاد نگاهش کردم، گفتم: چی می‌خواهی؟ گفت ۲۰۰۰ تومان می‌خواهم. گفتم برای چی؟ گفت: پیرمردی را دیدم دو قالیچه روی دوشش گذاشته و می‌فروشد دلم سوخت می‌خواهم بخرم پول ندارم» ادامه این روایت را در نوید شاهد بخوانید.

ماجرا دو قالیچه!

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهید «سیدسعید بهاری»، یادگار سیدعزیز بیست و چهارم اسفندماه سال ۱۳۳۸ در شهریار به دنیا آمد. تحصیلات خود را  تا پایان دوره متوسطه ادامه داد و دیپلم گرفت. در سال ۱۳۵۹ بعد از تحصیلات به خدمت سربازی اعزام شد. او دو سال در جبهه‌های حق علیه باطل مشغول خدمت بود و در سال ۱۳۶۱ به خدمت آموزش و پرورش درآمد. سپس به جبهه اعزام شد. این شهید گرانقدر دوازدهم اسفندماه سال ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی طلائیه در عملیات خیبر به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جا ماند و هم تیر ماه سال ۱۳۷۶ پیکر مطهرش به زادگاهش بازگشت و به خاک سپرده شد.

روایتی خواهرانه از شهید «سیدسعید بهاری» را در ادامه می‌خوانیم:

سعید بی‌ریا، با محبت، راستگو و با صداقت، نظر بلند و مردمی، همه دوستش داشتند، هیچ وقت دروغ نمی‌گفت و سفارش می‌کرد که هرگز دروغ نگوئید رسوا می‌شوید. از ابتدا راست بگوئید. دوست و رفیق زیاد داشت. شکر خدا همه او را دوست داشتند،

یک روز سعید آمد پشت پنجره اداره ایستاد نگاهش کردم، گفتم: چی می‌خواهی؟ گفت ۲۰۰۰ تومان می‌خواهم. گفتم برای چی؟ گفت: پیرمردی را دیدم دو قالیچه روی دوشش گذاشته و می‌فروشد دلم سوخت می‌خواهم بخرم پول ندارم، پول می‌دهی؟ گفتم: این ۲۰۰۰ تومان که می‌خواستی. با خوشحالی رفت و آن را خرید و گفت: ثواب دارد پیرمرد زیاد زحمت نکشد!

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده