مادر شهید «محمود احمدی» نقل می‌کند: «توی قبرستان بقیع بودم که حالم خیلی خراب شد. فشارم رسید به بیست. رفتم هتل برای استراحت. در خواب دیدم محمود آمد سراغم. یک دانه قرص فشار دستش بود. سرم را گذاشت روی زانویش و قرص را زیر زبانم. هر لحظه حالم بهتر می‎‌شد.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید محمود احمدی» فرزند علی‌اکبر، یکم بهمن ۱۳۴۳ در روستای ریکان شهرستان گرمسار دیده به جهان گشود. پدر با کشاورزی و خربزه‌کاری خرج خانواده پر جمعیت را می‎‌داد.

محمود شفایم داد

دیده‌بان شهید کاوه

محمود تا سوم راهنمایی درس خواند. به‌خاطر نامناسب بودن وضعیت اقتصادی خانواده، ترک تحصیل کرد. مدتی کنار پدر کشاورزی کرد، چون درآمد خوبی به دست نمی‌‎آمد، رفت شرکت نورد شورآباد و کارگر آنجا شد. یک‌بار در محل کار، پایش افتاد توی قیر و دو انگشتش آسیب دید. مدتی‌ها طول کشید تا پایش خوب شد. عضو پایگاه بسیج ریکان بود. کم‌کم به فکر رفتن به جبهه افتاد. برای خدمت سربازی از طریق سپاه عازم جبهه شد. به منطقه غرب و کردستان رفت و در آنجا در تیپ ویژه شهدا، دیده‌بانی می‌کرد. فرمانده‌‎اش شهید «حاج محمود کاوه» بود. بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۶۵ در منطقه حاج‌عمران با برخورد ترکش به پشت سر به شهادت رسید. پیکر مطهرش در گلزار شهدای روستای ریکان آرام یافت.

شفای عاجل

مادر محمود نقل می‌کند: «توی قبرستان بقیع بودم که حالم خیلی خراب شد. همراه نداشتم. پزشک کاروان ما دکتر جندقیان بود. فشارم را گرفت و دید روی بیست است. چند دفعه دیگر هم که فشار مرا کنترل کرد، دید بالاست. به من دارو داد و رفتم هتل برای استراحت. نیمه شب محمود آمده بود سراغم. دست انداخت دور گردنم و مرا بوسید. یک دانه قرص فشار دستش بود. سرم را گذاشت روی زانویش و قرص را زیر زبانم. هر لحظه حالم بهتر می‎‌شد. پیشانی‌ام را بوسید. خداحافظی کرد که برود. ناگهان جیغ زدم و بیدار شدم. همه آنهایی که توی اتاقم خوابیده بودند، از صدای جیغم بیدار شدند. چشمم را که باز کردم، دکتر جندقیان بالای سرم ایستاده بود و گفت: خانم محمدی! الان که فشارت میزان شده، چرا از حال رفتی؟ گفتم: محمود آمده بود پیشم. وقتی می‌خواست برود، جیغ کشیدم و از حال رفتم.»

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده