«شهادت» آرزوی دیرینه یک شهید نوجوان
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید غلامرضا سعادتی، یادگار «نعمتالله» و «خديجه» يكم بهمن ماه سال ۱۳۵۰ در شهرستان تهران به دنيا آمد. تا اول متوسطه درس خواند. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. این شهید گرانقدر پنجم فروردين ماه سال ۱۳۶۷ با سمت غواص در دربنديخان عراق بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار او در امامزاده عباس(ع) شهر چهاردانگه از توابع شهرستان اسلامشهر واقع است.
بیشتر بخوانید: مادر شهید «غلامرضا سعادتی» به فرزند شهیدش پیوست
فرازهایی از وصیتنامهِ شهید «غلامرضا سعادتى» را در ادامه مرور میکنیم:
... آنکس که شهادت را پذیرفته باشد هرگز اسارت و ذلت نخواهد داشت. زندگى چندینسالهی حضرت على(ع) خود نمونهاى والا و پرشکوه از مجاهدات و مبارزات در راه ایمان و اخلاق است. مبارزهاى که آخرین ساعات لذتبخش آن با نداى فزت و رب الکعبه پایان گرفت.
آرى همه باید این دنیاى فانى را ترک گویند و چه بهتر که خاتمهی زندگى ما همانند خاندان ائمه اطهار(ص) باشد. آشکار است که دنیاپسندان و دنیاپرستان از یکسو براى رسیدن به جاه و جلال و مال و منال و از یکسو براى دستیافتن به کلیهی قدرتها و از سوى دیگر براى لذتبردن از نعمتهاى زندگى در سراسر عمر خویش و راحت و آسایش تلاش مىکند.
آرى در میان بودن ما چه فایدهاى که مفاسد و غیره بسیار است. لاجرم ما به چنین راهى قدم بر مىداریم، راهى را که على(ع) در محراب خون و حسین بن على در کربلاى سوزان با یارانش به سوى پروردگار شتافتند.
اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنان که پیرو خط امام خمینى نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازهی من حاضر نشوند. اما باشد که دعاء شهدا آنان را نیز متحول سازد و به وحدت الهى نزدیکشان کند.
شما اى پدر و مادر و برادرانم و خواهرانم! مىدانید که من به آرزوى دیرینهی خود که با تمام هستى به آن دلبسته بودم رسیدم و از شما مىخواهم که بعد از شهادتم گریه نکنید. کسانى که براى عزیزانشان حجلهی دامادى میزنند شما هم خوشحال باشید و در بین مردم نقل و شیرینى پخش کنید و به همه بگوئید که من راه خودم را شناخته و یار آشنا مرا خواند و به لقاء او رسیدم.
مادرم، پدرم، برادرانم، خواهرانم و همهی خویشان هرگاه که به نماز ایستادم با آرزوى نزدیکشدن به قرب الهى بر مىخواستم که شاید خداوند مرا هم در زمرهی شهیدان قرار بدهد و حال با دلى آکنده از عشق به على(ع) و فرزندانش به آرزویم رسیدم.
و اى پدر و مادر عزیز و گرامیام مىدانم که نتوانستم حتى مقدارى از زحمات شما را جبران کنم و پاس زحمات شما را بدانم و انشاالله که من را حلال مىکنید و افتخار مىکنید که فرزندى را بزرگ کردید که در رکاب حضرت مهدى(ع) به شهادت نائل گشت و قبل از این که مردم شما را به صبر دعوت کنند، شما آنها را به مبارزه با نفس و جهاد با کفر دعوت کنید.
و آخرین حرفم این است که امام امت را تنها نگذارید و پشتیبان ولایت فقیه باشید و یارى کنید جنگ را که خداوند شما را یارى مىدهد و براى آخرت خود توشهاى بسازید.
بار الها! من نمىخواهم که در بستر بمیرم. یاریام کن تا به راهت در دل سنگر بمیرم.
انتهای پیام/