شهادت آرزوی نوجوان 17 ساله
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید رحمتالله بهرامی، یادگار «احمد» و «ربابه» هفتم مردادماه سال 1346 در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. او تا چهارم ابتدایی درس خواند. او نیز تعمیرکار بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر سیزدهم اسفندماه سال 1363 در تپه دوقلوی بانه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شکم، کتف و صورت به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.
لازم به ذکر است برادر دیگر رحمتالله که اسدالله نام دارد نیز به شهادت رسیده است.
متن وصیتنامه شهید «رحمتالله بهرامی» را در ادامه مرور میکنیم:
«بسمه تعالی»
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»
«بسم الله الرحمن الرحیم»
با سلام و درود بر امام زمان و نایب بر حقش امام خمینی و با سلام و درود بر خانواده شهدا مفقودین، اسرا و مجروحین.
چه خوشا با فرق خونین در لقای یار رفتن *** سر جدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتن
خدا را سپاس میگویم که برای سومین بار جهاد در راه خودش را نصیب من کرد و من عازم جبهههای حق علیه باطل شدم. سخنم را با امام این یگانه رهبر مستضعفین اغاز میکنم که اسمش تن منافقین را و دشمنان، اسلام را بلرزه میافکند ای امام عزیز من کوچکتر از آنی هستم که تو بازوی مرا ببوسی.
خداوندا؛ تو را قسمت میدهم به سر بریده امام حسین این امام عزیزمان را این رهبر عزیزمان را تا ظهور آقا امام زمان حفظ و در کنار او محافظت بگردان و طول عمر نصیب ایشان بگردان. خداوندا؛ تو میدانی که من برای رضای تو به جبهه آمدم و بخاطر تو میجنگم و نه به خاطر بهشت. فقط برای رضای تو از تو میخواهم که شهادت در راه خودت را نصیب من بکنی.
سخنم را با برادران بسیج آغاز میکنم: ای برادران بسیج بدانید که بار سنگینی بر دوش شماست شما که اسم خود را بسیجی گذاشتهاید. ای برادران بسیج بدانید که هرگاه یک نفر از این پایگاه شهید میشود مسئولیت شما سنگینتر میشود و بایستی بیشتر به این پایگاه سر بزنید و کار بیشتر بکنید چون که برای رضای خدا میباشد.
مبادا از بسیج بیرون بروید که مشکل است روز قیامت جواب خون شهدا را دادن و برادران بسیجی که از مسجد رفتهاید بدانید که فردای قیامت جواب خون شهدا را دادن بسیار مشکل است فردای قیامتی هم وجود دارد.
سخنم را با پدر و مادر عزیزم آغاز میکنم: ای پدر و مادر عزیزم همانطور که برای اولین شهیدت استقامت و پایداری کردید برای دومی نیز همینطور باشید. و از تو پدر عزیزم میخواهم که جای مرا در مسجد پُر کنید و در بسیج ثبت نام کنید و سنگر مسجد را خالی نکنید، امید دارم که ای پدر و مادر عزیزم مرا ببخشید از اینکه طی این سالها من شما را اذیت کردم و هیچ کمکی به شما نکردهام امید دارم که خدا مرا ببخشد و از شما عاجزانه تقاضا دارم که از تقصیرات من بگذرید.
پدر و مادر عزیزم هیچ موقعی پسر خوبی برای شما نبودم همیشه شما را اذیت میکردم امیدوارم که مرا حلال کنید و از همه فامیلها دوستان و آشنایان میخواهم که مرا حلال کنند و از من راضی باشند.
امت حزب الله بیشتر درباره امام دقت کنید و سعی کنید عظمت او را دریابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاق خود را همچنان مثل او سازید. اگر به فیض شهادت نائل گشتم آنان که پیرو سرخ خط امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقادی ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند.
سلام مرا به رهبر عزیز برسانید و بگوئید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد. خداوندا؛ با تو پیمان میبندم در تمامی عاشوراها و در تمامی کربلاها با حسین همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامیکه همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلام و امام زمان (عج) اجرا گردد.
پدر و مادر عزیزم اگر جنازه من بدستان نرسید، خوشحال باشید و گریه مکنید که جنازه من بدستان نرسید و این آرزوی من است که جنازه من در بیابانها پَر پَر گردد. و در آخر از خانوادههای شهدا، مفقودین، اسرا عذرخواهی میکنم که اگر از جانب من اشتباهی سرزده است مرا حلال نکنند. از اینکه نتوانستم وصیتنامه را زیاد بنویسم وقتی نداشتم میخواهیم برویم برای منطقه.
خدایا؛ خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار / از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا
انتهای پیام/