شهید «عباس بوربور» در فرازی از وصیت‌نامه‌اش نوشت: «من هم که به جبهه آمدم. اول برای خودسازی خود آمدم و بعد برای مبارزه با دشمن چون اگر انسان بر دشمن درونی پیروز نشود نمی‌تواند با دشمن خارجی بجنگد.»

ش

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهید عباس بوربور یادگار دیگری از «خانعلی» و «خوشقدم» است که دهم دی ماه سال 1335 در شهرستان ورامین به دنیا آمد. او تا اول راهنمایی درس خواند. کارگر بود. سال 1359 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر بیست و ششم تیرماه سال 1365 در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر به شهادت رسید. پیکر وی را در بهشت‌زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.

بیشتر بخوانید: مادر شهیدان والامقام «عباس و محمدرضا بوربور» آسمانی شد 

متن وصیت‌نامه شهید «عباس بوربور» را در ادامه مرور می‌کنیم:

«بسم الله الرحمن الرحیم»

با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و شهدای راه حق و حقیقت. خداوندا؛ تو را به جان مهدی (عج) امام امت این الگوی نمونه و رهبر مسلمانان و مستضعفان جهان را از جمیع بلایا محفوظ بدار و طول عمر به امام را عنایت فرما.

خداوندا؛ هرچه زودتر رزمندگان اسلام را به پیروزی نهایی برسان، خدایا؛ تمامی مجروحین و مریضان اسلام را شفا عنایت بفرما. خدایا؛ هرچه زودتر برادران مسلمانان و مستضعف ما را در فلسطین و سایر کشورها از چنگال مستکبرین نجات بده.

مردم دلیر و شهیدپرور و همیشه در صحنه ایران بدرستی که شما دین خود را به اسلام و مسلمین ادا کردید و انشاالله که به راه خود ادامه دهید.

آری کاروان انقلاب اسلامی سرعت گرفته است و همچنان پیش می‌رود ولی ما از قافله عقب مانده‌ایم و اکنون به خود میائیم که آنها رفتند و من احساس می‌کنم که در قبال این انقلاب هیچ زحمتی نکشیدم و در برابر خون شهیدان شرمنده‌ام.

می‌دانم که خداوند متعال و امام زمان (عج) شاهد هستند که هدفم از آمدن به جبهه جز ادامه راه شهیدان نیست. راهشان را ادامه خواهم داد. زمانی برسد که جان خود را فدای اسلام و میهن اسلامی و مردم شهید پرور کنم. امیدوارم که به این آرزوی خود برسم و امیدوارم که دوستان و آشنایان هر بدی که نسبت به آنها داشتم مرا حلال کنند.

برای من از خداوند تبارک و تعالی طلب آمرزش کنید که شاید از برای دعاهای شما برادر و خواهری که پیش خداوند آبرویی دارید از سر گناهان من بگذرد و تو مادر غمدیده و تو ای پدر دل شکسه شما فرزند خود را در راه اسلام دادید و نگذارید این منافقان کوردل و از خدا بی‌خبر به اسلام عزیز ضربه بزنند.

خون همین جوانهاست که درخت خشکیده‌ی اسلام را آبیاری می‌کند و دیدیم که چگونه خدا همین جوان‌های مسلمین را از زیر یوغ استکبار و یاوه گویان آن نجات داد خون من مگر از خون دیگر برادران رزمنده سرخ‌تر است. من هم جانم را فدای اسلام می‌کنم.

من نمی‌توانم ببینم که دیگر برادرانم در جبهه می‌روند، شهید می‌شوند و من در پشت جبهه باشم، دلم آرام نمی‌گیرد، از همه مهمتر مگر خون ما رنگین‌تر و جان ما عزیزتر از حضرت امام حسین (ع) یا حضرت ابوالفضل(ع) یا دیگر امامان است و جای هیچ بهانه‌ای نیست و حجت بر ما تمام شده، آری هر کس حسینی است باید در این راه قدم بگذارد و رهرو حسین باشد، ما باید کشته شویم تا اسلام زنده بماند.

من هم که به جبهه آمدم. اول برای خودسازی خود آمدم و بعد برای مبارزه با دشمن چون اگر انسان بر دشمن درونی پیروز نشود نمی‌تواند با دشمن خارجی بجنگد و اگر مورد قبول خداوند تبارک و تعالی گردیدم و شهادت نصیبم شد شما دوستان عزیز و برادران و خواهران گرامی فرزندان خود را برای جبهه مهیا کنید و از شهادت این جگر گوشه های خود نگران نباشید که ایشان امانتی هستند که نزد شمایند و هر موقع که خدا امانت خود را بخواهد خواهد گرفت.

پیامی کوتاه به خواهران:

خواهران متوجه حجاب خود باشید که سیاهی حجاب شما کوبنده تر از خون شهیدان است و پشت تبهکاران نابکار را به لرزه در می آورد، و به پیامهای شهدا که در وصیت نامه ها آمده که خواهران حجاب را رعایت کنند لبیک بگوید.

در آخر نامه بگویم که این امام برای ما رحمت است، سعی کنید از این رحمت بخوبی استفاده کنید، خط این امام رهایی بخش محرومان از چنگال ستمگران و طاغوت ها است.

خدایا از تو مسئلت می نمایم که به بارگاه مبارکت ما را از گناهانی که مرتکب شدیم عفو کن و ما را از لغزشها حفظ بگردان، ای یاور اهل ایمان، ای رحم کننده و ای آمرزنده گنهکاران و ای اجابت کننده دعاها مارا ببخش و بیامرز.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده