بهترين زينت زن حفظ حجاب است
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید علیرضا حقوردیان، یادگار «محمدحسین» و «شکوفه» نوزدهم خردادماه سال 1351 در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. او دانش آموز سوم راهنمایی بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر پنجم مردادماه سال 1367 با سمت آپیجیزن در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی در بهشتزهرای زادگاهش قرار دارد.
متن وصیتنامه شهید «علیرضا حقوردیان» را در ادامه میخوانیم:
«بسم الله الرحمن الرحيم»
به نام خداوند بخشنده دستگير که کريم است و خطا بخش و پوزش پذير
و پاسدار حرمت خون شهيدان و سلام بر سرور شيهدان آقا امام حسين (ع) و درود و سلام بر امام زمان و نائب بر حقش امام خمينی و سلام بر آناني که صادقانه زيستند و عاشقانه جان باختند و درود بيکران به تمامی شهيدان راه اسلام.
هر جانداری يک روز به دنيا میآيد و روزي هم از دنيا میرود و هر زندگی آغاز و پايانی دارد چه بهتر که در اين مدت کوتاه زندگی انسان به فکر خالق خود که همان خداوند متعال است باشد و در راه او قدم بردارد. چون اين دنيا فقط برای آزمايش ما انسانها است که معلوم شود ما چقدر بنده او هستيم. خدايا؛ کمکم کن تا از وسوسههای شيطاني دوری کنم.
پروردگارا؛ ياريم کن تا اعمالم را از ريا پاک کنم و به اخلاص زينت دهم. خدايا ايمان کامل عطايم کن و بنده گناهکار و روسياهت را ببخش و پذيرايم باش و ياريم کن تا شايسته شهادت شوم.
شهادتی که شاهد زمان شوم. اين بنده حقيرت را مخوان مگر به شهادت. چون شهادت افتخاری که نصيب بندگان خاص توست. خدايا؛ پذيرا باش قبول فرما اين بنده روسياه را. پروردگارا عاجزانه میخواهم قبولم کنی. دوست دارم با ريختن خون ناقابلی که در بدن دارم بتوانم به اسلام عزيز، دينم را ادا کنم.
من با عشق مولايم حسين (ع) بزرگ شدهام. دوست دارم جنازهام چون حسين (ع) که سه روز در کربلا ماند و زير سم اسبان بود. منم چون او شوم دوست دارم گمنام باشم و اي امت شهيد پرور، اماممان اين پير جماران را تنها نگذاريد. ياريش کنيد. او ابراهيم زمان است. جبههها را خالی نگذاريد.
اگر هم نمیتوانيد کمکی کنيد لااقل مسلمان باشيد و به اين انقلاب ضربه نزنيد و خون اين همه شهيدان را پايمال نکنيد. دين خدا را ياری کنيد و شما ای خواهران مسلمان حجابتان را حفظ کنيد که بهترين زينت زن حفظ حجاب است.
در پايان از تمامی شما دوستان و آشنايان میخواهم هر بدی و کار زشتی از من سر زده بود مرا ببخشيد و حلالم کنيد و دعا کنيد که خدا نيز مرا ببخشد و قبولم کند.
پدر و مادر عزيزم ميدانم که شما برای بزرگ کردن من از هيچ کاری دريغ نکردهايد. چه رنجها و زحمتها کشيدهايد، ولي من نتوانستم حتي ذرهای از مهربانی و زحمتهای شما را جبران کنم. از شما میخواهم حلالم کنيد و از من راضی باشيد و براي من دعا کنيد که خدا پيذيرايم باشد و شما خواهرانم و برادرانم مهدی و هادی خوب درستان را بخوانيد و از خواهرانم میخواهم حجابتان را حفظ کنيد.
و در پايان از همه عزيزان ، پدر و مادرم و فاميلها حلاليت ميطلبم. دعايم کنيد.
والسلام/ خدايا خدايا تا انقلاب مهدي عج خميني را نگهدار
از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا / به اميد به پيروزي حق عليه باطل
سرباز امام زمان شهيد عليرضا حق ورديان
تو عافيت طلبي از جنون چه ميداني؟
خطر از زخم و خون چه ميداني؟
تو در ميانه نبودي دلاوران رفتند
تو باز آمدي اما برادران رفتند
تو بودي آنکه نرقتي بهانه گير شدي
تو بودي آنکه در اين کوچهها اسير شدي
گذشت فصل فراواني کبوترها
فرشته وار شدن در فضاي سنگرها
دريغ و درد که از کاروان عقب مانديم
چو کودکان همه در لهو و در لعب مانديم
در دامن دشت کربلاي حسين (ع)
ياران همه عاشقانه رو سوي حسين (ع)
شستند تن و جامه و عطر افشاندند
تا وقت وصال و ديدن روي حسين (ع)