توصیه به سرکشی خانواده شهدا در کلام شهید «زینعلی»
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید لطفالله زینعلی، یادگار «احمد» و «سلاطین» یکم خرداد ماه سال 1346 در شهرستان رزن به دنيا آمد. او دانش آموز اول متوسطه بود و سپس به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. این شهید گرانقدر بیست و دوم اسفند ماه سال 1361 با سمت امدادگر در فکه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره عراقی به شهادت رسيد. پیکر وی مدت ها در منطقه بر جا ماند و بیست و هفتم مهرماه سال 1369 پس از تفحص در بهشت زهرای زادگاهش به خاک سپرده شد.
متن وصیتنامه شهید «لطفاله زینعلی» را در ادامه مرور میکنیم:
«بسم الله الرحمن الرحیم»
«يَـأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ هَل أَدُلُّكُم عَلَى تِجَرَة تُنجِيكُم مِّن عَذَابٍ أَلِيم. تُؤمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَموَلِكُم وَأَنفُسِكُم ذَلِكُم خَير لَّكُم إِن كُنتُم تَعلَمُونَ» «آیه 10و 11 از سوره صف»
ای اهل ایمان آیا شما را به تجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک آخرت نجات بخشد دلالت کنم. آن تجارت این است که به خدا و رسول او ایمان آورید و جهاد کنید. در راه خدا با مال و جان این کار از هر تجارتی بهتر است اگر دانا باشید.
با درود و سلام به پیشگاه مقدس امام زمان و با درود بر شهیدان وصیت نامه خود را شروع میکنم.
خوشا با فرق خونین در لقای یار رفتن *** سر جدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتن
بارالها؛ این سومین بار است که به ندای هل من ناصراً ینصرنی حسین لبیک می گویم ولی در دفعات قبل صادقانه نبود، چون تو خود وعده دادهای که هر کس واقعاً خالصانه لبیک گوید و هر کس عاشقت شود عاشقش شوی و هر کس عاشقش شوی شهیدش کنی.
ولی خدا توفیق عطا کن که این بار لبیکم خالصانه باشد و ایندفعه بتوانم قطرهای از آب زمزم بنوشم. خدایا؛ تو خود میدانی که این راهی که انتخاب کردهام و آن هدفی که به سویش می روم آگاهانه انتخاب نمودهام.
خدایا؛ تو میدانی که هرگز در انتخاب این راه اشتباه نکرده و فریب نخوردهام بلکه به تحقیق به این حقیقت رسیدهام که این راه توست، که این راه، راه حسین است و در این راه همانطور که مولایم حسین گفت: «فَإِنِّي لا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً.»
من هم میگویم که مرگ را بجز سعادت نمیبینم و زندگی با ستمکاران جز ملامت و سختی. بارالها؛ کمکم کن تا در این راه استقامت داشته باشم و بتوانم این راه را با موفقیت تمام کنم.
پدر و مادر عزیزم برایم زحمتهای زیادی کشیدید و رنجهای بسیاری بخاطرم تحمل نمودید ولی افسوس که نتوانستم دین فرزندی را در حق شما ادا کنم. پدر و مادرم از اینکه فرزندتان در راه خدا و در راه گشودن راه کربلا به شهادت رسید غمگین نشوید و ناراحت مباشید بلکه خوشحال باشید.
خوشحال از اینکه فرزندتان به سعادت بزرگ شهادت رسیده و در راه خدا جان سپرده و واقعاً سعادتمند، خوشحال از اینکه شما هم سهمی هر چند ناقابل و کوچک در راه باز شدن راه کربلا داشته اید. پدر و مادرم مرا حلال کنید و در دعاهای روزمره و در سر نماز برایم طلب مغفرت کنید.
پدر و مادرم هیچگاه به خاطر من گریه نکنید و اگر خواستید گریه کنید به خاطر مصیبتهای وارده بر سرورم ابا عبدالله و اهل بیت(ع) او گریه کنید. دوستان و آشنایان عزیز اگر چه نتوانستم دوستی لایق و خوب برای شما باشم ولی امیدوارم که شما مرا حلال کنید.
دوستان عزیزم قدر همدیگر را بدانید و از دروغ، غیبت و ریا، دوری کنید. با دعاهای کمیل و توسل و نمازهای شب و جماعت و با شرکت در مراسم عزاداری اباعبدالله روح خود را بسازید. باهم مهربان باشید و به خانواده شهدا سر بزنید و درد آنها را تسکین دهید. در حق من هم دعا کنید و از خدا بخواهید که از گناهانمان در گذرد که واقعاً گنهکاریم.
امام را یاری کنید و هرگز از او دور نشوید. قدر او را بدانید. از خدا بخواهید که عمرش را طولانی کند و هر چه گفت اطاعت کنید که امرش خداست، چه او فنای در خداست. به امام بگوئید که لطف اله خیلی آرزو داشت که به حضورت برسد و دستت را ببوسد ولی حیف که سعادت نصیب او نشد به افرادی هم که هنوز از خواب غفلت بیدار نشده اند می گویم که آیا هنوز وقت آن نشده که از خواب بیدار شوند و حق را تشخیص دهند و در راه حق گام نهند.
از آنها می خواهم که به راه آیند و از امام و اسلام که هر دو یکی هستند پیروی کنند. اگر هم از من بدنی باقی ماند آن را در بهشت زهرا در جوار قبور مطهر شهدا دفن کنید. در هر شب جمعه اگر مقدر بود بر سر قبرم آید برایم فاتحه و قرآن بخوانید و از خدا بخواهید که سوال و جواب را بر من آسان گیرد.
در پایان از همه دوستان و آشنایان و فامیلها و برادران و خواهرانم حلالیت میطلبم.
والسلام و علی من التبع الهدی/ حقیر لطف اله زینعلی/ بیست و نهم دی ماه 61
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (ع) خمینی را نگهدار