خواهر شهید: سوغاتی من، کتاب و نوارهای عزاداری بود
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، دستمالچی مدیر فرهنگسرای ولاء و همکاران این حوزه در راستای تکریم و تجلیل از خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران و پیرو مصوبات جلسه ترویج فرهنگ ایثارو شهادت و گرامیداشت بزرگداشت روز شهدا با خانواده شهید حسن ناودل دیدار و گفت و گو کردند.
شهید حسن ناودل از جمله شهدايی است كه سير تكامل و تعالی به سوی شهادت را به خوبی پيمود، تا اينکه بار امانت خويش را در مسير الهی به مقصد رسانيد. زندگی او سراسر مملو از عشق، ايمان و عقيده بود. ايشان در راستای صراط مستقيم اسلام و ولايت فقيه حركت میكرد. در حقيقت بنای رفيع شهادتش را با اين زمينهها پیريزی کرد.
شهید ناودل در سال 1322 در خانوادهای مومن و عاشق اهل بيت(ع) به دنيا آمد كه نامش را حسن گذاشتند. وی دوران شش ساله ابتدايی را در دبستان رازی زنجان و دبيرستان را در شريعتی (پهلوی سابق) با موفقيت پشت سر گذاشت.
سوسن مغازهای خواهر این شهيد گرانقدر در مورد خصوصیات زمانهِ برادرش چنين میگويد: «يادم هست كه برای امتحانات نهايی ششم متوسطه رشته ادبی خود را آماده میكرد. هر روز ورزش میکرد، بعد كتاب به دست میگرفت و در حياط منزلمان قدم میزد و درس میخواند. او به تعبير من يک فرهنگ لغت بود. محال بود كسی لغتی از او بپرسد و او جوابش را نداند.
این خواخر شهید ادامه داد: ايشان علاقه فراوانی به ياد گرفتن زبانهای خارجی داشت. تا حدی هم با زبانهای انگليسی، فرانسه و آلمانی آشنايی داشت.
او ادامه داد: پس از اخذ مدرک ديپلم با تشويق پدرم به استخدام آموزش و پرورش زنجان درآمد و برای تدريس به روستای مهرآباد اعزام شد.
برادرم با روستاييان و همينطور با بچهها رفتار بسيار خوبی داشت. آنان هم او را خيلی دوست داشتند. او مدت زيادی در روستاهای مختلف استان به شغل خطير معلّمی پرداخت.
این خواهر شهید در مورد فعالیتهای برادرش در زمان حکومت پهلوی گفت: از وقتی كه من به ياد دارم سخت مخالف حكومت و رژيم طاغوت بود. هر جا كه میرفت با هر كه مینشست از جنايتهای حكومت میگفت. به مردم روستا نيز آگاهی میداد و از ظلم و جور شاه ستمگر سخن میگفت. گاهی هم برای من كه خواهر كوچكترش بودم از رشادتها و فداكاریهای مردان بزرگ انقلابی كه با شاه مبارزه میكردند و شكنجه میديدند تعريف میكرد. هميشه بیقرار و همين طور عاشق سفر بود.
يادم هست در زمان رژيم شاهنشاهی مدتی از آموزش و پرورش كناره گرفت و با شغلهای مختلف در شهرهای مختلف با مردمان مختلف روزگار گذراند به اغلب نقاط ايران سفر كرد. هر بار هم كه میرفت پس از مدتی با دلتنگی فراوان و با دستهای پُر از سوغاتی برای خانواده مخصوصاً برای منكه آن زمان آخرین خانواده بودم، باز میگشت. هديههای من معمولاً کتاب و نوارهای عزاداری و سخنرانی بود.
او همانند مسافر سبکباری كه فقط برای مدت كوتاهی در جايی اتراق كرده باشد، هرگز زحمت نگهداری مال بیارزش دنيا را به خود راه نداد. وی بعد از اينكه با همه اعضای خانواده ديدار تازه میكرد دوباره میرفت. تمام داراييش چند تکّه لباس و چند جلد كتاب بود اما ظاهری هميشه آراسته و تميز داشت.
خواهر شهید در مورد خصوصیات اخلاقیش برادرش گفت: خيلی سر به زير، محجوب، كم رو در عين حال شوخ طبع و با همه مهربان بود. پس از نماز ظهر و عصر روزهای جمعه و رفتن بر سر مزار مادر و خواهر جوانش فاطمه، ساعتها شب قرآن میخواند. حسن پس از مدتی برای كار آزاد به تهران و شهرهای مختلف به اصرار پدرم به زنجان برگشت و دوباره با در پيش گرفتن شغل معلمی جهت خدمت به روستاهای سجاس و قرهقوش رفت.
معلم شهيد از تاريخ هفتم مهرماه 58 به منطقه 20 تهران انتقالی گرفت و در دبستان فاضل به تدريس پرداخت. ايشان تا اول مهر ماه شصت و چهار در دولت آباد شهر ری بود تا اينكه در سال تحصيلی 65-64 به زنجان منتقل و در آموزشگاههای اين شهر مشغول به خدمت شد.
این خواهر شهید در مورد فعاليتهای سياسی شهيد ناودل گفت: برادرم، حسن در تهران در تمام تظاهراتها شركت میكرد و فعالانه اعلاميههای امام را پخش مینمود. يک روز ايشان با عجله به منزل ما آمد، يک دسته اعلاميه امام را از زير كتش درآورد و پنهان كرد سپس گفت: گاردیها تعقيبم میكردند؛ خدا كند اينها را پيدا نكنند.
مغازهای در مورد ازدواج شهید گفت: در سال 1364 به اصرار پدر و اطرافيان با دختری كه اصالتاً كرمانشاهی بود و قبلاً با خانواده در عراق سكونت داشتند، اما به جرم ايرانی بودن از آنجا اخراج شده بودند ازدواج کرد. يک عقد بسيار ساده و كم خرج برگزار كردند. بعد حسن به زنجان منتقل و در دبستان توفيق مشغول تدريس شد. در مرداد سال 1365 خداوند پسری به آنها عطا كرد كه نامش را به عشق علمدار كربلا «عباس» گذاشتند.
انتهای پیام/