تسلی دهنده خانواه شهدا باشید
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید محمدمهدی عباسی، یادگار «تقی» و «زهرا» هفتم شهریور ماه سال 1339 در شهرستان ساوه به دنیا آمد. او تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر نهم بهمن ماه سال 1361 در شرق بصره عراق به شهادت رسید. تاکنون اثری از پیکرش بهدست نیامده است.
بیشتر بخوانید: از شما میخواهم در حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی کوشا باشید
قسمت دوم وصیتنامه شهید «محمدمهدی عباسی» را در ادامه مرور میکنیم:
«پدر و مادر و خواهرانم»
اما سخنی با شما پدر و مادر و خواهران و دیگر وابستگان عزیزم: پدر و مادرم باید بهحضورتان عرض کنم که شما برایم زیاد زحمت کشیدید و رنجهای فراوانی را متحمل شدید اما ما با آن همه زحمات شما من شما را هیچ دانستم و هیچگونه سودی برایتان نداشتم و امروز که بار و بند خود را بسته و میروم نمیدانم که چگونه و با چه رویی از شما حلالیت بطلبم و در عین حال امیدوارم که مرا حلالم کنید و مرا ذخیره خود و روز جزا برای خود قرار دهید.
پدر و مادرم اگر امروز شما افتخار این را پیدا کردهاید که فرزندی را پرورش داده و به اسلام تقدیم نمائید و اگر توانسته اید در فتوحان و دشمن کشی را برای خود بگیرید و اگر توانستهاید ذخیرهای برای آخرت خود پس انداز نمائید هیچگونه ناراحتی نباید برایتان داشته باشد و باید این را که فرزندتان به انحراف کشیده نشد و در راه باطل و سرافکندگی نرفت و بالعکس عمل خود شگرگذاری نمائید.
مبادا یک وقت شهادت من موجب ناراحتی گردد. مبادا موجب سستی و به انحراف رفتن افکارتان شود که نمیشود. مبادا برایم گریه و دلسوزی کنید خود نگویید و به آنها که میخواهند برایم بگوئید، بگوئید که وضع و حالت من خیلی بهتر از آنهاست که بخواهند برایش گریه کنند و من علاقمندم که دادن شهید را برای خود افتخار قرار دهید و آن را یک منبع تبلیغاتی برای اسلام نمائید و پیام مرا به تمام سنگین گوشان برسانید.
بدینوسیله روح ما را از خود شاد نمائید در هر مجلس و محفلی که دعوت میشوید نیز شرکت نمائید و این را همیشه در نظر داشته باشید که برای خدا فرزندتان رفته است و این اذیت و مشقت زمانیکه که برای باشند بلامانع میباشد. «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم»
شما ای خواهران عزیزم من از شما میخواهم که راهم را ادامه دهید و ادامه دهنده راه تمام شهیدان باشید من امیدوارم که شما خواهران در آینده بتوانید شیر مردان و شیر زنانی پرورش دهید که آینده انقلاب را بتوانید تضمینی نمائید و شما هم بدینوسیله جهادگر راه خدا باشید و چنان فرزندانی را پرورش دهید که رمز خوشی برای دشمنان اسلام باقی نماند.
«دوستان، آشنایان و سایر برادران»
دوستان عزیزم و ای کسانیکه تمام خوشبختیهای خود را مدیون شما هستم من تنها تکلیفی که برای شما در این وحله از زمان میبینم اینست که کوششتان بر این باشد که تسلی دهنده خانواه شهدا شوید «إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» و برنامهای طرح ریزی شود که آنها احساس کمبود ننمایند.
شما ای برادران گروه ارشاد اسلامی انسجام را هر چه بیشتر نمایند و در خط انسجام خود بگوئید که ما هیچ دست کمی از آنان که به انحراف رفتند و در راه انحراف مردند و نامشان به زباله دانی تاریخ افکنده شده شد نداشتیم.
شعاری خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار را فراموشتان نشود.
والسلام علی عباد الله الصالحین
و اما چند مسئله شخصی
پدر عزیزم: من هرچه از مادیات دارم چه کتاب و چه نوار و وسایل دیگر همه را در اختیار تو قرار میدهم هر آنچه را که لازم دارید استفاده کنید و اگر کتابها را خواهرانم خواستند استفاده کنند بردارند و هر آنچه باقی ماند در راه اسلام بکار گیرید.
برایم دعا کنید که گناهان مورد مغفرت خداوند متعال قرار گیرد.
اگر جنازه ام بدستتان نرسید هیچگونه ناراحتی بخود راه ندهید و خدا را شکر نمائید.
به خانه دوستانم همیشه بروید و آنان را برای آمدن به خانه مان دعوت نمائید. (امیدوارم دوستان رفت و آمد به خانه مان را فراموش ننمایند.)
پدرم: با خواهران و همچنین با مادرم خوشرفتاری کن که نباشد آنان دلشکسته شوند و آنان را راضی و آگاهشان نما و نگذار آنان گریه کنند.
دیگر حرفی ندارم.