دشمن نمیتواند ایمان یک مسلمان را بگیرد
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید ناصر سوادی، یادگار «غفار(فوت 1357)» و «طاهره» بیستم اردیبهشت ماه سال 1348 در شهرستان میانه به دنیا آمد. او تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. رفوگر فرش بود و سپس به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر هشتم مردادماه سال 1366 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به قلب و صورت به شهادت رسید. پیکرش را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.
وصیتنامه شهید «ناصر سوادی» را در ادامه مرور میکنیم:
«بسمه تعالی»
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان اول از روی محبت به تو دارم سلام.
اول سلام و احوال پرسی دوم وصیتنامه را شروع می کنم.
سلام مادر عزیزم امیدوارم که حالت خوب باشد مادر جان ما را نمیبینی امیدوارم که ناراحت نباشی. مادر جان امیدوارم که ما را حلال کنی، چون که زحمت من را زیاد کشیدی. مادر جان من بین شما نیستم اصلاً ناراحت نباشید چون من در راه خدا رفتم شما نباید ناراحت شوید بلکه افتخار هم بکنید که بچهای حقیر شما در را خدا رفته کشته شد.
مادر اگر جنازه من به دست شما رسد اگر شد به بهشت زهرا خاک هم بکند اگر هم نشد در هر گوشه بیابان هم شد اشکال ندارد. ولی از شما یک خواهش دارم که به تشیع جنازه من منافق حتی شرکت نکنند، اگر منافق صفتها شرکت کنند روح من ناراحت میشود.
برادران عزیزم امیدوارم که این برادر کوچک خودتان را ببخشید. براردان عزیزم من راه این شهیدان را ادامه دادم و به آرزوی خودم را هم رسیدم و امیدوارم که شما هم راه ما را ادامه بدهید و خواهران عزیزم شما هم اگر شنیدید که برادر خودتان کشته شد اصلاً ناراحت نشوید.
مادر عزیزم و خواهران عزیزم شما برای من اصلاً گریه نکنید اگر خواستید گریه کنید برای حسین گریه کنید. چون حسین مظلوم شهید شود و ما هم راه حسین را ادامه دادیم و خدا هم ما را خواسته در راه خوداش قرار داده.
مادر عزیز خواهران عزیزم و برادران عزیزم شما نباید برای من گریه و زاری کنید چون که اگر شما گریه کنید دشمنان اسلام خوشحال میشوند. مادر جان من از تو خواهشی دارم که هر موقعی این بسیجیها را دیدی به آنها روحیه بده و بگو برادران، خداوند دشمنان شما را نابود کند.
برادران و خواهران شما هم با کارهای خودتان امام عزیزممان را خوشحال کنید. برادرم نگاهت را، خواهرم حجابت را، قلبم را، در سوسنگرد آماج رگبارهایش و سرم را در شلمچه از تن جدا نماید تا در کمال فشار و آزار دشمنان مکتبم ببینند که گرچه چشمها، دستها، پاها، قلب، سینه و سرم را از من گرفتهاند، اما یک چیز را نتوانستهاند که بگیرند و ایمان و هدفم است که عشق به الله، معشوقم و به مطلق جهان هستی به شهادت و عشق به امام و اسلام است.
خدایا؛ جندالله را که با سوگند به ثارالله در لشگر روح الله برای شکست عدوالله و اسفرار حزب الله زمینه ساز حکومت جهانی بقیه الله است حمایت کن. هر کجا خواستید مرا دفن کنید چون فرق نمیکند فقط اعمال انسان مهم است این چند بیت شعر را از قول خداوند به بنده فراری و گنهکار به روی کاغذ می آورم.
ای یاغی ستمگر بر ما وفا نکردی *** عمری تو ای فراری رو سوی ما نکردی
هر شب منادی ما میزد تو را صدایت *** اما تو یک شبی هم ما را صدا نکردی
ما پرده پوشیم از بر جمله گناهت *** اما تو ای خواجو از ما حیا نکردی
جدا بیائیم شرم و حیا کنیم که در محضر خدا معصیت نکنیم و بیائیم با خدا آشتی کنیم که برگشت همه ما به سوی اوست
دیگر سرتان درد نمی آورم و سلام اسلام علیک یا عبدالله حسین جان حسین جان شهادت مبارک.
تو هم سرگشته عشق خدایی *** به راه عاعشق گلگون قبایی
از آن وصف تو می گویم شقایق *** که با داغ دل من آشنایی
به یاد خدا کنید اما را دعا کنید/خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
والسلام/خداحافظ مادرم عزیزم
مگر بر صدام مرگ بر امریکا/ یا مهدی ادرکنی
انتهای پیام/