هيچ راهى سعادتمندتر و با ارزشتر از اسلام نيست
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید اسد نجارساعی، یادگار «محمد» و «مریم» ششم فروردین ماه سال 1346 در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. در حد دوره راهنمایی درس خواند. باطری ساز بود و سپس به عنوان یکی از نیروهای جان برکف ارتش جمهوری اسلامی ایران در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر بیستم مردادماه سال 1366 در میمک توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به قلب به شهادت رسید. پیکر وی را در بهشت زهرای زادگاهش به خاک سپردند.
وصيتنامه برادر سرباز رشيد اسلام شهيد اسد نجار ساعى را در ادامه مرور میکنیم:
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
«گمان مكنيد كه آنهايى كه در راه خدا كشته مىشوند مردهاند بلكه زندهاند و در پيشگاه خداوند روزى مىخورند.»
كشته شدن در راه حق آرزوى ماست گر چه دشمن تشنه به خون گلوى ماست. پس از عرض سلام به پدر و مادر عزيزم سلامت شما را از درگاه خداوند متعال خواستارم و اميدوارم كه حالتان خوب بوده باشد و سلام به خواهران و برادران عزيزم پس از عرض سلام و تبريك به پدرم و مادرم و خواهرانم و برادرانم. از تمام فاميلها و آشنايان و دوستان خودم رضايت و حلاليت مىطلبم و مىخواهم كه از من درگذرند.
پدر و مادر مهربان همين براى شما بس به خدا قسم كه خودتان خيلى خوب مرا مىشناسيد اين راهى است كه من دعا مىكردم كه در آن قرار بگيرم و آرزوى نهايى من بود پدر بزرگوار فقط ناراحت هستم كه نتوانستم زحمتهاى شما را جبران بكنم راستى كه من اگر 100 سال براى شما زحمت بكشم به اندازه يک سال زحمتى كه شما براى من كشيدى جبران نمىشود پدر عزيزم خيلى دوست دارم كه در اين موقعيت شما را ببينم ولى رسيدن به الله.
اما شما اى مادر مهربان قبل از هر چيز سلام و درود گرم بر شما و دستهاى رنج كشيده تو شبهايى كه من در آن بزرگ شدهام مادر جان آن شبى كه برايم تعريف كردى كه در زمان طفل بودن شما چشمهايم شبكور بود و افتادم گودالى با گهواره هرگز از ياد نخواهم برد مادر جان شير پاكت را حلالم كن و شما مرا ببخش از اين كه از زحمتهاى شما قدردانى نكردم مادر جان بايد خدا را شكر كنى كه فرزندى را بزرگ كردهاى و آن را در راه خدا از دست دادهاى يعنى فرزند خود را به اسلام تقديم كردهاى پدر جان و مادر جان اگر خطايى از من سر زده و شما را ناراحت كردم و از من بدى ديدهايد اميدوارم كه شما مرا ببخشيد.
برادران و خواهران عزيزم هيچ راهى بهتر و سعادتمندتر و با ارزشتر از اسلام نيست من بر برادران و خواهران گرامى عزيزم افتخار مىكنم و از شما مىخواهم كه راه الله و على و حسن و حسين را در پيش بگيريد و از شما خواهرانم مىخواهم راه فاطمه و زينب را در پيش بگيريد و هر كارى كه مىكنيد در رابطه با خدا و براى خدا باشد و اميدوارم كه همگى شما مرا ببخشيد.
ديگر از شما مىخواهم كه در شهادت من گريه و زارى نكنيد اگر خداوند شهادت را نصيبم كند و اگر مانند ديگر شهيدان به رحمت ايزدى پيوستم از خانوادهام مىخواهم اولا برايم گريه و شيون و زارى نكنند و براى خوشحاليم شبهاى جمعه قرآن بخوانند و اميدوارم كه خدا صبر به آنان عطا كند.
چند بيت شعر را براى مادرم مىنويسم:
خدايا به مادرم بفهمان فقط فرزند او شهيد نشده *** خدايا به پدر و مادرم صبر عنايت كن توام با آگاهى
بيا مادر به خواب امشب به چشم پر گناه من مرا آهسته خاكم كن تو اى تنها پناه من اگر هرگز نمىسازم ترا از خواب خوش بيدار برو آهسته خواب امشب فداى آن رخ ماهت.
والسلام/ سرباز شهيد اسد نجار ساعى/ساعت 5 بعد از ظهر در سنگر
خدايا زندگى بر من سخت و بر ديگران آسان گذشت بهترين ايام زندگيم در گوشه سنگر گذشت