سوغاتیهای خسرو از تهران اعلامیههای امام بود
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید «غفور سلطانی»، یادگار «احمد» سال 1340 در شهرستان ورامین به دنیا آمد. این شهید گرانقدر بیست و چهارم تیر ماه سال 1361 به شهادت رسید.
بیشتر بخوانید: اول نماز
سوغاتیهای تهران
بعد از نماز مهمترین چیز برای احمد آقا درس بچهها بود. به طوری که که بار مجبور شد پول دستی قرض بگیرد تا خسرو بتواند برای درس خواندن به تهران برود. تهران رفتن خسرو همراه بود با اضطراب و دلهرهی ما. هر بار که از تهران به خانه میآمد محال بود که از اعلامیههای امام همراهش نباشد. سوغاتیهای خسرو از تهران اعلامیههای امام بود. وقتی خسرو از تهران میآمد اولین کسی که اعلامیهها را میگرفت و مطالعه میکرد غفور بود. این آغاز فعالیتهای انقلابی غفور بود.
دستخط دردسرساز
سال 56 بود. غفور با یکی- دو تا از بچههای محل روی دیوار مدرسهی معین نوشتند مرگ بر شاه. غوغایی به پا شد. از طرف پاسگاه آمدند مدرسه، ساواک هم آمد. تحقیقات را شروع کردند و بعد از بررسی دست خط بچهها تشخیص دادند که دستخط غفور است. مأمورها آمدند جلوی در خانهی ما. غفور فهمید و به مادرم گفت: «مامان! دو دقیقه نگهشون دار تا من از پشت بوم فرار کنم.» مادرم آمد دم در، در را باز کرد. دو تا سرباز آمده بودند. گفتند: «منزل غفور سلطانی این جاست؟»
مادرم گفت: «بله فرمایش؟»
گفتند: «اومدیم بگیریمش؟»
مادرم هم با یک برنامهی از پیش تعیین شده گفت: «مگه پسر من سگه که میخواین بگیریدش.»
بعد هم دمپاییاش را در آورد گفت: «اگه پاتون رو بذارین تو خونه خودتون میدونید.»
گفتند: «ما میریم، با ساواک برمی گردیم.»
غفور هم از این فرصت استفاده کرد، از راه پشت بام فرار کرد و رفت راه آهن. آنجا با یکی دو نفر از دوستانش بلیت گرفتند و رفتند مشهد. سربازها این بار با ساواک برگشتند و حالا ساواک ول کن نبود. بالاخره بعد از کلی رفت و آمد، ساواک با تعهد گرفتن از پدرم بیخیال شده غفور هم حدود سه هفته در مشهد ماند، آبها که از آسیاب افتاد، برگشت.