روایت حماسههای فرمانده شهید کربلای 5 در غرب کشور
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید قاسم گرجی، در تابستان سال 1342 در یکی از محلات قدیمی شهر ری خداوند به خانواده گرجی فرزندی عطا فرمود. عشق و محبت به اهل بیت علیهمالسلام باعث شد نام وی را قاسم بگذارند. محیط مذهبی به همراه نور ایمان و صداقت در کنار حرم حضرت عبدالعظیم(ع) موجب شد که قاسم در همان اوان کودکی وارد مسجد شود و در این مکان مقدس رشد کند و در جلسات مذهبی نماز و قرآن را کاملاً یاد بگیرد. با گذشت زمان خصوصیات حسنه اخلاقی قاسم مشخص شده و او را نسبت به دیگران برتری میداد. در همان دوران نوجوانی در بین دیگر دوستانش فرد دلسوز و با محبت، شجاع و فداکار بود.
از سن هفت سالگی به کسب علم و دانش پرداخت و پا به مدرسه گذاشت، دوران دبیرستان را در دبیرستان مدرس شهر ری سپری کرد. در این دوران شور و شوق شدیدی نسبت به اسلام در او ایجاد شد و براساس این علاقه، به دانشاندوزی و مطالعات کتب مذهبی و سیاسی خود افزود. سپس آنها را در عرصه زندگی شخصی و اجتماعی خود به کار بست. به موازات این فعالیتها، ورزش را نیز دوست داشت و در ورزش یکی از قهرمانان کشتی بود و بارها مقامهای ارزندهای در محافل آموزشگاهی و جوانان کشور کسب کرد.
اواخر دوران تحصیل او با اوج شکلگیری نهضت اسلامی مصادف شد. قاسم که راه را شناخته بود و به این مسیر اعتقاد داشت، با الهام از رهبریهای پیشوای قیام، حضرت امام خمینی(ره) به مقام شامخ ولایت فقیه در این راه گام برمیداشت. او به عنوان یک مبلغ در روشنگری و آگاهی دادن به قشر جوان جامعه، کوشش زیادی میکرد. در تشکیل کتابخانه، پخش کتب اسلامی در سطح جامعه، تربیت دادن جلسات قرآن و حدیث و معارف اسلامی و جذب جوانان و نوجوانان به مسجد جدیت داشت. در اغلب فعالیتهای قبل از انقلاب شرکت فعال داشت و در اکثر راهپیماییها شرکت کرده و گاهی از سازماندهندگان آنها بود.
قاسم گرجی همچنین در پخش اعلامیه، نوارهای سخنرانی حضرت امام(ره)، شعارنویسی و... حضور داشت و در اکثر درگیریها به نفع انقلاب شرکت میکرد. در روزهای سرنوشت ساز انقلاب اسلامی از 17 شهریور تا 13 آبان و در تاریخی ترین روز ملت ایران یعنی 22 بهمن 57 نیز نقش بسزایی ایفا کرد. بعد از پیروزی انقلاب هم برای حفظ و حراست از دست آوردهای انقلاب اسلامی، به محض تأسیس کمیتههای انقلاب اسلامی، با اینکه در سن 17 سالگی بود، اما سلاح بر دست گرفت و در کمیته دولت آباد شهرری مشغول خدمت شد. همچنین با راهنمایی روحانیت مبارز، انجمن اسلامی چهارده معصوم(ع) را تشکیل داد که یکی از فعالترین انجمنهای اسلامی در شهرری به شمار میآمد. شهید گرجی در بیشتر کارهای فرهنگی انجمن به ویژه تشکیل نمایشگاه و کتابخانه و جلسات مذهبی، سخنرانی و اردوهای اسلامی نقش موثر و کلیدی داشت و خود نیز معلم قرآن و حدیث برای نوجوانان بود.
پس از گذشت چندین ماه که قاسم به صورت شبانه روزی در سنگر مبارزه با ضدانقلاب در کمیته انقلاب اسلامی و انجمن اسلامی و پاسداری از حریم اعتقادی به خدمت مشغول بود، با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد سپاه شد و آموزش نظامی را در کمتر از دو هفته گذراند. از تجربهای تحسین برانگیز برخوردار شد و در امور اطلاعات و تحقیقات سپاه شهرری مشغول فعالیت شد. با شروع سال تحصیلی، مدتی از سپاه مرخصی گرفت و در عرض شش ماه موفق به اخذ دیپلم شد. در طی این مدت، در کارهای انجمن اسلامی چهارده معصوم(ع) و شکلگیری بسیج و تشکیل ناحیه مقاومت شهرک دولت آباد و آموزش نظامی مردم اقدامات تعیین کنندهای داشت.
پس از اخذ دیپلم، مجددا فعالیت شبانه روزی خود را در سپاه شهرری تداوم بخشید. در سال 59 با شروع حمله رژیم بعثی عراق به میهن اسلامی، اصرار فراوانی جهت رفتن به جبهه داشت. ولی به سبب مسئولیتی که در سازماندهی مردم در پشت جبهه داشت، مسئولین وقت مانع میشدند بالاخره در یک نوبت، عاشقانه راهی سوسنگرد رفت و مدتی را در جبهههای جنگ جنوب به سر برد. پس از مدتی که در پشت جبهه مشغول کار بود، با اعزام و جمعآوری نیروهای داوطلب، پس از عملیات غرورآفرین فتح المبین، با تعدادی دیگر از پاسداران انقلاب اسلامی مجددا عازم جبهه شد و در عملیات بیت المقدس شرکت کرد. در این عملیات، داییاش، شهید غلامحسین رضایی به درجه رفیع شهادت نائل شد.
در بازگشت مجدد از جبهه در بسیج شهرری مدتی به عنوان سرپرست واحد بسیج فعالیت کرد و در همان دوران ازدواج کرد. با کمترین امکانات زندگی مشترکش پا گرفت. ثمره زندگیاش را حامد نامگذاری کرد. در سال 62، به پیشنهاد دوستانش و براساس نیاز مبرم منطقه کردستان، به این خطه هجرت کرد و در واحد بسیج قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) به عنوان مسئول سازماندهی بسیج مشغول به کار شد. شهید گرجی با توجه به مدیریت و تجربیات و اندوختههایش نسبت به کار بسیج، یک تلاش بی وقفه را در سازماندهی نیروهای مردمی و گسترش و ایجاد ردههای مقاومت بسیج شروع کرد. توانست در امر تشکیل بسیج در خطه کردستان و آذربایجان غربی کمکهای موثری کند.
تقید زیادی به شرکت در نمازهای جماعت، دعاهای توسل و همچنین مجالس عزاداری و نوحه سرائی اباعبدالله الحسین(ع) داشت. ادب، تواضع و فروتنی قاسم زبانزد همگان بود. بامحبت، حسن خلق و برخورد گرم با همه روبرو میشد. یک شب در منطقه جنوب که هوا سرد و بارانی بود، باران شدیدی میبارید که به یک باره به قاسم گرجی اطلاع میدهند پتو به اندازه کافی برای نیروهای رزمنده پخش نشده و مکان استراحت نیز فراهم نشده است. او آن شب خواب را بر خود جایز ندید و تا نیمههای شب بین نیروها بود تا مشکل آنها را حل و تمامی نیروها را جابجا کرد.
در مدتی که در منطقه بود، هر زمان عملیاتی در جبهههای غرب کشور صورت میگرفت، تلاش میکرد خود را به منطقه درگیری برساند و در منطقه عملیات حضور داشته باشد. عملیات والفجر 2(حاج عمران) و کربلای 2 از همین قبیل بود. در آذرماه سال 65 که مصادف با اولین اعزام سراسری و متمرکز سپاهیان محمد(ص) بود، در بسیج مردم و سازماندهی این اعزام از منطقه آذربایجان غربی و کردستان کوشش چشمگیری کرد و خود نیز عازم جبهه شد. پس از مدت کوتاهی به سمت مسئول ستاد فرماندهی تیپ زرهی 20 رمضان منصوب شد. نهایتاً در 30 دی ماه سال 65 در منطقه شلمچه و در عملیات کربلای 5 با اصابت ترکش به قلب پاکش به مقام شهادت نائل شد.
پیکر پاک شهید پس از طواف در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) به طرف گلزار شهدای بهشت زهرا(س) در نزدیکی مزار دایی شهیدش، غلامحسن رضایی و دوست قدیمیاش شهید ابوالفضل مختاری و دیگر همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد. پسرش حامد در حالی که ملبس به لباس نظامی پدر بود، در تشییع جنازه شرکت کرد.