"محمد" عاشقانه در میدان مبارزه با کرونا جنگید و مزد تلاشش شهادت بود
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: برخی آدمها با دیگران متفاوت هستند و همین تفاوتها از آنها آدمهایی خاص میسازد؛ آدمهایی که حتی پس از شهادت هم زنده هستند و تاریخ به دنبال شناساندن آنها به نسلهای بعدی است و ابعاد زندگیشان آنقدر گسترده است که هر بار اقدام به تحقیق میکنی چیزهای تازهای دستگیرت میشود.
نمونه این آدمها شهدای مدافع سلامت هستند، آنها که شجاعانه برای دفاع از جان بیماران و حفظ سلامت شهروندان راهی بیمارستانها شدند و تا پای جان برای ریشهکن کردن ویروس منحوس کرونا مبارزه کردند. نمیدانم شهدای مدافع سلامت فکر و عقیدهشان چه بود، نمیدانم چگونه تربیت شدند و در چه راهی قدم گذاشتند که اینگونه ایثار کردند و هر بار با فداکاری ما را حیرت زده کردند.
برای همین است که جوانان و نوجوانان ما خواهان شناخت بیشتر زندگی این شهدا هستند. شهدای مدافع سلامت جزو معدود افراد معروفی هستند که هرچقدر در مورد آنها مطالعه کنیم باز هم به ابعادی میرسیم که نمیدانستیم.
یکی از این شهدای مدافع سلامت شهید «محمد رضایی کرماجانی» نام دارد که در 20 آذرماه 99 به عنوان کمک بهیار در بخش ICU داخلی کرونای بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) استان تهران و در سن 25 سالگی به شهادت رسید.
پیکر این شهید پس از برگزاری مراسم با شکوه تشییع و وداع همکارانش، در قطعه گلزار شهدای امامزاده بیبیسکینه(س) شهرستان ملارد به خاک سپرده شد.
با توجه به فرارسیدن روز بزرگداشت «ابوعلی سینا» و گرامیداشت مقام پزشک، به بخشی از زندگینامه این شهید مدافع سلامت و چگونگی شهادتش از زبان «زهرا فریدونخواه» همسر شهید میپردازیم.
زهرا فریدونخواه در معرفی خود اینچنین گفت: اینجانب زهرا فریدونخواه هستم که هشتم بهمن ماه سال 1377 در شهرستان کنگاور از توابع استان کرمانشاه به دنیا آمدم. تحصیلاتم را تا پایان دوره متوسطه ادامه داد و دیپلم گرفتم.
فریدونخواه درخصوص معرفی شهید محمد رضایی کرماجانی ادامه داد: محمد شانزدهم بهمن ماه سال 1373 در شهرستان کنگاور از توابع استان کرمانشاه به دنیا آمد و تحصیلاتش را تا پایان دوره متوسطه در رشته علوم تجربی ادامه داد و دیپلم گرفت. محمد هشت ساله بود که بعلت شغلش پدرش به شهرستان ملارد از توابع استان تهران مهاجرت کردند. بعد از گرفتن دیپلم در بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) استان تهران به عنوان کمک بهیار بخش ICU داخلی کرونا مشغول خدمت بود که بر اثر درگیری با ویروس کرونا به شهادت رسید.
این همسر شهید در ادامه گفتگو درباره خصوصیات اخلاقی و رفتاری شهید بیان کرد: همسرم فردی پُرانرژی، خوشاخلاق، مهربان، مومن، دلسوز، خوب، فداکار، ایثارگر و متدین بود. یادم میآید زمانی که از سرکار میآمد، با آن همه خستگی در کارهای منزل همواره به من کمک میکرد.
این همسر شهید مدافع سلامت در ادامه خاطرهای از همسرش تعریف کرد: یکی از روزهایی که شیفت شب بود، وقتی صبح به خانه آمد. خیلی خرید کرده بود، من با تعجب پرسیدم چرا خرید جدیدی کردی؟! گفت: قرار است با دوستانم نذری برای افراد نیازمند درست کنیم. وسایلی که خریده بود را همراه خودش به منزل یکی از دوستانش برد تا آنجا نذری را درست کنند. یکی دو ساعت بعد دوباره آمد و گفت: روغن و رب کم آمده است اجازه میدهی از خانه ببرم؟ میخواهیم امشب بهترین نذری را درست کنم. من در جواب گفتم: بله هر چه لازم دارید با خودت ببر، من راضی هستم. نذرتان هرچی هست قبول حق انشالله باشد.
وی ادامه داد: چون من علاقه وافری به گل رُز دارم، محمد همیشه عادت داشت که هر چند روز یک بار برای من گل رُز بخرد. یادم هست مراسم تشییع پیکر مطهر سردار حاج قاسم سلیمانی بود که با من تماس گرفت که بعد از شرکت در مراسم تشییع پیکر سردار دلها به خانه میآید. وقتی به خانه آمد دیدم یک شاخه گل رُز قرمز همراهش است، پرسیدم: برای من خریدی؟ گفت: اگر بدانی این گل رُز از کجا به دست من رسیده خیلی ازش مراقبت کن! من که متوجه حرفهای محمد نمیشدم. دوباره پرسیدم؟ گران خریدی؟ گفت: نه. این گل رُز را در مراسم تشییع سردار دلها از روی پیکر سردار سلیمانی برداشتهام، نیت کردم اگر خدا خواست من هم روزی مثل ایشان به شهادت برسم. از مراسم تشییع سردار دلها برایم تعریف کرد که چه غوغایی بوده است و گفت: زهرا این مراسم باشکوه بدرقه نصیب هرکس نمیشود. دقیقاً محمد یک ماه مانده به سالگرد سردار سلیمانی آسمانی شد و من هنگام بدرقه، گل رُزهایی که خریده بودم را به همان صورت که خودش دوست داشت بر روی تابوتش گذاشتم. این خاطره هیچگاه از ذهنم پاک نمیشود.
زهرا از نحوه آشنایی با محمد میگوید: اواخر سال 96 بود که برای سالگرد درگذشت عمویم به همراه خانواده به تهران آمده بودیم. آنجا محمد را دیدم. در نگاه اول پسری مودب و مهربان به چشم میآمد. من با همان نگاه اول از او خوشم آمده بود. محمد در همان مراسم سالگرد از مادرش می خواهد که موضوع را با خانواده من مطرح کند و بعد به شیوه سنتی به خواستگاری آمدند و اینچنین به ازدواج ختم شد.
زهرا از معیارهای ازدواجش برای مخاطبان نوید شاهد گفت: محمد زمانیکه به خواستگاری من آمده بود، در آزمون استخدامی شرکت کرده بود و معلوم نبود آیا قبول میشود یا نه. ولی من پاک و معصوم بودن محمد برایم مهم بود که او این حسُن را داشت و من به خواستگاریاش جواب مثبت دادم.
این همسر جوان شهید درباره زمانی که ویروس کرونا در کشور منتشر شد، اظهار داشت: وقتی مطلع شدیم من به نوبه خودم خیلی نگران بودم چون محمد در بیمارستان کار میکرد و ممکن بود زودتر درگیر این بیماری شود. ولی محمد اصلاً نگرانی در دلش نبود و همیشه میگفت: خدا بزرگ است، خودش به ما کمک میکند. محمد وقتی داوطلبانه انتخاب کرد که در بخش ICU که مخصوص بیماران کرونایی بود مشغول خدمت کند. وقتی به ایشان گفتم: ممکن است خودت به این ویروس مبتلا شوی گفت: من وظیفه خود میدانم که برای سلامت مردم به بیماران کمک کنم. چون آنها را خانواده و عزیزان خود میدانم و در حال حاضر بیشتر از زمان دیگری به کمک احتیاج دارند.
فریدونخواه درخصوص اینکه فرد دیگری هم در خانواده شما مبتلا شده است، گفت: بله متاسفانه. من و مادر شهید هر دو مبتلا شدیم که بحمدالله بهبود پیدا کردیم.
وی ادامه داد: وقتی محمد متوجه شد که به ویروس کرونا مبتلا شده است. تمام تلاشش را می کرد تا مرا به آرامش دعوت کند. به من روحیه میداد حالم خوب میشود، شما اصلاً نگران نباش، شما مواظب خودت باش. هر چی خدا بخواهد همان می شود.
همسر شهید رضایی ضمن تشکر از زحمات پزشکان، پرستاران و خانوادههای این عزیزان گفت: انشالله هرچه زودتر شر این ویروس منحوس از سر مردم برداشته شود.
وی در پایان گفت: نزدیک به 9 ماه است که از شهادت همسرم میگذرد، اما من هنوز باور نکردهام که او از میان ما رفته است و داغدار او هستم. از مردم خواهش میکنم که با رعایت پروتکلهای بهداشتی و ماندن در منزل، دیگر نگذارند خانواده دیگری داغدار شود.
گفتگو از سعیده نجاتی