کارت خبرنگاری شهیدی که بعد از شهادت صادر شد
هر وقت از جبهه به مرخصی میآمد بيكار نمینشست با همكاری بسيج شعار، طرح و برگزيده سخنان امام خمینی را روي ديوارهای كوچه و خيابان مینوشت، و به مناسبتهای مختلف نمایشگاههای كتاب و نوار دایر میكرد. برادران رزمندهای كه در جبههها زخمی يا معلول شده بودند، جهت سخنرانی و بیان خاطراتشان به مدارس دعوت میکرد. خلاصه لحظهای را به غفلت نمیگذرانيد.
كارهای او همه برای خدا بود، بلکه يک بار هم به زبان نياورد كه چهکاری انجام میدهم و يا چهكاری میخواهم انجام بدهم. فقط به اندازهای که میدیدم کجا رفته است متوجه کارهایش میشدیم.
مدرسه تعطيل شده بود، تصمیم گرفتم او را به سبزوار برای دیدن از فاميلها بفرستم. بعد از چند روزیكه من هم به سبزوار رفتم تا با هم برگردیم. اوایل انقلاب بود روزی در سبزوار قرار بود راهپيمایی به عليه مخالفين به راه بيافتد، گويا مخالفين هم برای خود برنامهای داشتهاند وقتي شهيد موسی از جريان با خبر میشود، با صطلاح میخواهد اجازه بگيرد كه در راهپيمایی حزب الله شركت كند به او اجازه نمیدهند، میگويد اگر يک نفر هم به عده حزب الهی اضافه شد چه بسا همان يک نفر برگ برنده باشد وقتي نمیتواند اجازه بگيرد بدون اجازه و بیخبر به سبزوار میآيد و در راهپيمایی شركت میكند، او مسیری با مسافت از طبس كه روستایی تا سبزوار است 22 كيلومتر بود را با پای پیاده طی می کند تا خود را به مردم برساند.
يكی ديگر از كارهای فرهنگی شهيد موسی خبرنگاری افتخاری دانش آموزی مجله اميد انقلاب بود كه ما از اين كار او خبری نداشتيم، تا اينكه سفری برایش مقتدر شد که به استان سيستان و بلوچستان رفت و با مسئولين بسيج شهرستان خاش مصاحبهای را انجام دهد و عكس هم گرفته بود و به مجله داده بود.
بعد از مدتی که مجله چاپ میشود و ما مشترک این مجله بودیم، ديديم گزارشی از بسيج خاش توسط موسی شجاعی نوشته شده بود. که چاپ شده است. زمانی چاپی میشود که شهيد موسی در جبهه بود آن وقت متوجه شدیم ايشان جزء خبرنگار مجله بوده است و بعد از شهادتش كارت خبرنگاری و نواريكه با مسئولين بسيج خاش انجام داده بود در ميان لوازم به جا مانده از ايشان را به ما تحویل دادند.
خدا را شكر میگويم كه موسی را در اولين ساعت شروع زندگی خداوند به من امانت سپرد و قرآن را شاهد گرفت و در آخرين ساعت نيز اين امانت را به نحو احسن با دست خود در جوار همرزم شهيدش عبدالرضا محمدی سخنرانی به خاک سپردم و امانت خدا را رد كردم.