نوید شاهد - شهید «علی‌اکبر نظری» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «بخدا قسم من همیشه آرزو می کردم که مرگم ختم به شهادت گردد و هیچ مقامی از شهادت در پیش من نیست پس حال که من به آرزویم رسیدم.»

وصیت شهید 17 ساله؛ آرزویم شهادت است

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: شهید علی‌اکبر نظری، یادگار «باقر» و «طوبا» سیزدهم تیرماه سال 1345 در شهرستان تهران به دنیا آمد. وی تا دوم راهنمایی درس خواند و سپس به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر هفدهم خرداد ماه سال 1362 در فکه توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. برادرش مهدی نیز شهید شده است.

وصیت نامه شهید «علی اکبر نظری» در ادامه می‌خوانیم:

«بسم الله الرحمن الرحیم»

«و جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ»

«و برای خدا حق جهاد و در راه او را با دشمنان دین و نفس اماره بجای آرید.» (قسمتی از آیه سوره حج)

«اجر جهاد شهادت است»

با سلام به شما عزیزان برادران و خواهران حزب الهی امیدوارم که همیشه در راه اسلام و قرآن و امام قدم بردارید. برادرانم اگر شهید شدم که برایم افتخار است شما از خود احساس ضعف نشان ندهید اگر خواستید گریه کنید برای من نگرید، شما به یاد علی اکبر حسین(ع) گریه کنید نه برای من.

ای عزیزانم نامم هم نام علی اکبر حسین(ع) است و باید چون علی اکبر حسین شهید شوم زیرا او الگوی من است. عزیزانم قسم می می‌خورم این راه را آگاهانه انتخاب کردم زیرا که می‌دانم این همان راه حسین(ع) سرور من است و می دانم که انقلاب حسین(ع) خون داد و انقلاب خمینی هم احتیاج به خون دارد.

اسلام با خون زنده می‌شود، نه با سازش. ای کسانیکه می‌گویید اسلام اگر بخواهد باقی بماند باید فعلاً سازش کنند، بگوید چرا امام حسین(ع) با آن هم که می‌‎دانست در این جنگ گشته می‌شود جهاد کرد و شهید شد. آیا برای این جوابی دارید.

حال ما که در مکتب حسین (ع) بزرگ شده‌ایم خوب می‌دانیم که اگر بخواهیم اسلام بر جهان حکومت کند باید خون بدهیم باید عزیزانی چون بهشتی مظلوم، رجائی، باهنر، شهیدان محراب؛ مدنی، دستغیب، صدوقی اشرفی، 72 تن شهدای حزب جمهوری و چمران‌ها و کلادوزها و بهرام‌ها، مهدی حق گویان و مختاری‌ها و معصومی‌ها و مجیدها و عزیزانی دیگر بروند.

بلکه اینها باید بروند تا اسلام زند شود بله خون اینها است که اسلام را زند می‌کنند. برادران؛ برای من دعا کنید که من به دعاهای شما احتیاج دارم زیرا که خداوند دعاهای شما مومنین  را مستجاب می‌کند.

خداوندا؛ من دیگر این ماندن و در بستر مردن را ننگ می‌دانم برای من، زیرا که دوست دارم که مرگم با شهادت باشد. خداوندا، بارالها: مرگم را ختم به شهادت گردن، زیرا که شهادت خود یک نوع زندگی الهی است.

بارالها: اسلام همیشه درگیر منافقان و کفار بود است. خدایا؛ این منافقان و کفار را نابود بگردان خداوند به پیامبرت را تومت  زدند و پیامبرت می‌گویند که پیامبر حزیون می‌گوید در حالی که تو آن کس را که پیامبرت را دوست بدارت دوست می‌داری و آن کس که پیروی نکند تو آن را به دوزخ می‌برید به علی توهمت زدن که علی (ع) از دین خارج شد است و به حسین(ع) نیز توهمت زدن. حال خدایا؛ به امام خمینی نیز توهمت می‌زند اما خدا ما همانطور که آنان ایستادگی کردن ما نیز ایستادگی می‌کنیم.

ای مهدی جان، یابن الحسن جان دیگر نمی‌توانم اینجا بمانم دیگر دلم نمی‌خواهد که در این زمین خاکی بمانم می‌خواهم. بسوی خدایم بروم ای مهدی جان تو خوب می‌دانی که من دیگر دوست ندارم اینجا بمانم و نیز دوست ندارم که در بستر جان دهم حال مهدی جان تو بیا به فریادم برس و بین من و خدایم و از خدا بخواه که مرا به پیش خودش ببرد.

ای خدا جان من به این جهاد آمدم که خود را بسازم و با آنکه مریض بودم اما وقتی کمی خوب شدم به جبهه آمدم زیرا که عاشق بودم و نیز تو عاشقم بودی. ای خدا؛ جانم پس چرا مرا شهید نمی‌کنی که به پیش رسول خودت و ائمه معصومین(ع) بیایم. چرا شهیدم نمی‌کنی که من پیش آقایم، مولایم، سرورم حضرت حسین (ع) بروم. خدایا؛ تو را بجان مهدی مرا شهید بنما.

تا بتوانم بروم پیش شهیدانی چون مظلوم آقای بهشتی، 72 تن از یاران امام، چمران، مطهریها، رجائی، باهنر مدنی، دستغیب، صدوقی، اصفهانی، بهرام، انور، جلیل، حق گویان، معصومی، حکیمی، رسول میر خشوئی و مجید.

سلام ای مادر عزیزم و برادرانم و بزرگوارنم: امیوارم که همیشه در خط امام خمینی باشید که راه او راه حسین(ع) و راه حسین (ع) راهی است که خدا می خواهد و نیز امیدوارم که خداوند مرگ همه حزب الهی ها را ختم به شهادت بگرداند انشاالله.

ای مادرم و ای خانواده عزیزم که برای من بسیار زحمت کشیده اید امیدوارم که برای من نگران و ناراحت نباشید زیرا که من به آن آرزوی که داشتم رسیدم.

مگر شما مادر عزیزم و خانواد مهربانم دوست نداشتید که من خوشبخت بشوم. پس چرا حال برایم نگرانی کنید، آیا خوشی از این هم بالاتر است آیا سعادتی از این سعادت که شهادت است بالاتر است. بخدا قسم من همیشه آرزو می کردم که مرگم ختم به شهادت گردد و هیچ مقامی از شهادت در پیش من نیست پس حال که من به آرزویم رسیدم و شما هم که دعا می‌گردید من سعادتمند و خوشبخت بشوم چرا ناراحتی باشد شما دعا کرداید من دعا کردم و خدا هم مستجاب کرد.

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده