روایت مادر چهار شهید: فرزندانم طاقت ماندن در این دنیا را نداشتند
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران: سه شنبه یکم خردادماه، عبدالله مرتضوی مدیرکل بنیاد شهید شهرستانهای استان تهران، شاهین عسگریان معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امورایثارگران شهرستانهای استان تهران و طباطبایی رئیس بنیاد شهید پیشوا با مادر شهیدان جنیدی و همسر شهید محمد جنیدی دیدار کردند.
مادر شهيدان جنيدی در این دیدار با بيان اينكه خانواده شهدا بايد همواره دنبالهرو آرمانهای شهدايشان باشند، گفت: خانواده شهدا نبايد دست از تبعيت از ولايت بردارند. ما نيز آمادهايم تا جان و آبرویمان را در راه دفاع از ولايت فدا كنيم.
بتول جنيدی درخصوص یکی از دیدارهایی که مقام معظم رهبری(مدظله العالی) به منزلشان داشتند، گفت: حضرت آقا به منزل ما تشريف آوردند و به درخواست بنده به منزل شهيد عبدالحميد جنيدی رفتند تا حضور ايشان تسلای دل مادر و خانواده داغدار نصرالله جنيدی تنها فرزند پسر شهيد باشد. آقا نيز، بسيار شهداي جنيدی را مورد تفقد و لطف قرار دادند و خاطرات آشنايی خانواده ما و زمان شهادت همه فرزندان را يكی يكی يادآوری كردند.
وی درخصوص نحوه آشنايی مرحوم حجتالاسلام جنيدی با رهبر معظم انقلاب افزود: معمولاً روحانیها وقتی با هم آشنا میشوند يا در جلسات درس است يا در جلسات مباحثه و یا فامیل هستند؛ اما مرحوم جنيدی با هيچ یک از اين شيوهها با رهبر انقلاب آشنا نشدند؛ بلكه در سال 67 در دوران رياست جمهوری آقاي خامنهای، مرحوم جنيدی امام جمعه رودسر از توابع گيلان بودند كه از اهالی گيلان دو اتوبوس را برای ديدار با حضرت آقا راهی تهران كردند؛ چون ما اصالتاً پيشوايی هستيم، دو تا اتوبوس هم از پيشوا برای ديدار با آقای خامنهای آمدند.
مادر شهيدان جنيدی افزود: وقتی خدمت ايشان شرفياب شديم، پيش از حضور آقا در ميان جمعيت، حاج آقای ما را صدا زدند و به طبقه بالا بردند، وقتی آقا تشريف آورند بلافاصله دست حاج آقا جنيدی را بوسيدند؛ اين صحنه برای ما بسيار عجيب بود؛ چون آقای خامنهای با آقاي جنيدی هيچ آشنايی نداشتند. بعد از اين ديدار هم اعلام كردند كه خانواده حاج آقا جنيدی اجازه ديدار خصوصی با آقا را دارند. اما حكمت آن رفتار حضرت آقا برای ما مشخص نشد.
مادر شهیدان بیان کرد: هر بار كه ما با خانواده به ديدار آقا میرفتيم، ايشان مانند كبوتری كه بال بگشايد، حاج آقا را در آغوش میگرفتند و از ايشان با عنوان «جنيدی خودمان» ياد میكردند كه حاكی از ارتباط معنوی حضرت آقا با حاج آقا جنيدی بود.
جنيدی در خصوص فرزندان شهيدش نيز گفت: نصرالله سومين فرزند من و نخستين شهيد خانواده بود كه 20 سال داشت و وقتی جنگ آغاز شد خواب و خوراک نداشت؛ وقتی از مدرسه میآمد و سفره پهن میشد دور سفره میگشت و گريه میكرد؛ پدرش میگفت: «همه میرويم شما ناراحت نباش»؛ نصرالله هم با گريه میگفت: «آقاجان كجا میرويم، دشمن دارد به تهران میآيد آنوقت ما بنشينيم غذا بخوريم و به فكر خودمان باشيم»؛ بعد از آن فوراً به تهران آمد و دوره جنگهای چريكی را ديد و در گروه شهيد چمران بود كه در كنار كرخه به شهادت رسيد. پيكر نصرااله را 55 روز بعد از شهادتش به خانه آوردند.
وی بيان داشت: شهيد دوم خانواده، آخرين پسرم رضا بود كه در سپاه پذيرفته شد و 40 روز در منجيل آموزش ديد؛ گفتم مادر، پدر و برادرهايت در جنوب هستند شما هم سعی كن به جنوب بروی؛ گفت «نمیخواهم به هتل بروم بلكه میخواهم بجنگم»؛ به همين دليل به غرب رفت و در پاک سازی روستاهای مريوان به شهادت رسيد. بعد از شهادتش كردهای ضدانقلاب 20 هزار تومان پول خواستند تا پيكر رضا را به ما تحويل دهند؛ من هم به بچههای سپاه پيغام دادم كه بگوييد: «به شما پول بدهم كه باز اسلحه جور كنيد و عزيزهای ديگرمان را بكشيد. بچه من مال شما» كه بعد از 13 ماه در سال 63 در مرحله پاكسازی كه رزمندگان كُرد مسلمان انجام دادند، پيكر رضا را آوردند در حالی كه چند پاره استخوان و بادگير و پلاكش بيشتر نبود.
همسر مرحوم حجتالاسلام جنيدی گفت: محمد هم در آغوش برادرش در جزيره مجنون به شهادت رسيد كه 14 سال پيكرش مفقود بود؛ حاجعبدالحميد هم در همين منطقه شيميايی میشود و بعد از شهادت محمد دچار موجگرفتگی هم میشود و در سال 88 به شهادت میرسد. حضرت آقا بعد از شهادت عبدالحميد، وقتی به خانه ما تشريف آوردند، فرمودند: «ايشان اگر مقامش از شهدای ديگر شما بيشتر نباشد، كمتر نيست؛ چون خودش را مطرح نكرد و به دنبال درمانهای ديگر نبود» و فرمودند: «من حميد را از ته دل دوست میداشتم» كه اين فرموده ايشان را زير عكس عبدالحميد نوشتيم.
وی در پایان اظهار داشت: «فرزندانم طاقت ماندن در این دنیا را نداشتند و برای دفاع از خاک کشورشان جانشان را فدا کردند و اینک ما باید با صبر و گذشت راه شهدا را ادامه بدهیم.»
انتهای پیام/
خداوند به این مادر جزای خیر دهد ان شاءالله
( شیر زن ایران)
شیرزن ایران))