ماجرای خانه تکفیریها!
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید حسین همتی حلمسلوئی یادگار «سبطعلی» بیست و پنجم تیرماه سال 1369 در شهرستان ملارد از توابع استان تهران به دنیا آمد. پس از گذراندن دبیرستان وارد ارتش شد و در تیپ 65 نیروهای ویژه هوابرد ارتش جمهوری اسلامی ایران مشغول به خدمت شد، پس از دلاوری های فراوان در تاریخ سی و یکم فروردین ماه سال 1395 در جنوب حلب سوریه به شهادت رسید. پیکر پاکش را صفادشت، گلزار شهدای امامزاده همزه (ع) به خاک سپردند.
روایتی از همرزم سروان شهید را در ادامه میخوانیم:
دوباره بیسیم زدند و گفتند: «خانه را تکفیریها آتش زدهاند.» چند دقیقهای نگذشته بود که باران گرفت و آتش اطراف خانه خاموش شد؛ دوباره آتش زدند. باز هم باران گرفت. تا سه بار باران، آتش تکفیریها را خاموش کرد. باران به یاری مدافعان حرم آمده بود تا از آتش تکفیریها در امان باشند.
پیش از روشن شدن هوا، دشمن حملاتش را آغاز کرد. آتش هر دو طرف شدت گرفت. صدای شلیک گلوله و انفجار در منطقه پیچید. حسین و صادق با گروهان تحت امرش در خط پدافندی، بهشدت مراقب بودند تکفیریها نتوانند نفوذ کنند. نقل و انتقالات بسیاری گزارش شده بود. حمله سنگینی در پیش بود. نیروهای تکفیری پس از شکست در 21 فروردین، در پی تدارک حملۀ دیگری بودند تا زیتان و برنه را تصرف کنند.
چند ساعتی آتش تهیه سنگینی ریختند و بعد کمکم با تاریک شدن هوا نیروهای خود را وارد عمل کردند. بیشتر نیروهای تکفیری به سمت زیتان رفتند. خط پدافندی زیتان به شکل تی (T) بود. نیروهای تکفیری از خط پدافندی عبور کردند. درگیری خانه به خانه شده بود. تکفیریها یکی از خانههایی را که بچهها در آن بودند، محاصره کردند. حسین با بیسیم به سرهنگ بختیاریان گفت: «خونه رو محاصره کرده اند.» امکان نزدیک شدن به خانه نبود. تعداد تکفیریها زیاد بود.
دوباره با بختیاریان تماس گرفتند و مختصاتشان را دادند. سرهنگ بختیاریان پیش بچههای ادوات رفت تا مختصات محل را بدهد. دوباره بیسیم زدند و گفتند: «خانه را تکفیریها آتش زدهاند.» چند دقیقهای نگذشته بود که باران گرفت و آتش اطراف خانه خاموش شد؛ دوباره آتش زدند. باز هم باران گرفت. تا سه بار باران، آتش تکفیریها را خاموش کرد. باران به یاری مدافعان حرم آمده بود تا از آتش تکفیریها در امان باشند. پشت بیسیم گفت: «دستم رو ضامنه. اگه در رو بشکنن، ضامن رو رها میکنم.» قسم خورده بود که هرگز اسیر دشمن نشوند.
با خمپاره اطراف خانه را زدند تا تکفیریها پراکنده شوند. بعد نیروها وارد خانه شدند. تقریباً همه مجروح شده بودند. تکفیریها تهدید میکردند و به عربی ناسزا میگفتند. چند ناسزای فارسی هم بلد بودند. چند نفر از تکفیریها به فارسی حرف بسیار رکیکی را فریاد زدند و وارد حیاط شدند. حسین با تعدادی از فاطمیون در طبقۀ دوم بودند. حسین با شنیدن اهانتی که به رهبر انقلاب کردند، لحظهای تردید نکرد و از بالکن پرید بیرون و هر سه را به رگبار بست.
انتهای پیام/