نوید شاهد - شهید «حسین ابراهیمی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «تو ای خواهر و برادر مسلمان بیدار باش و هوشیار که فریب این از خدا بی خبران را نخوری و با چهره هزار چهره شان شک و نتیجه ای در دل تو ایجاد ننمایند که همواره بیدارید.»

مبادا فریب کوردلان را بخورید!

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران: شهید حسین ابراهیمی، یادگار «حجت الله» و «فاطمه» هفتم مهرماه سال 1340 در روستای مراء تابعه شهرستان دماوند به دنیا آمد. وی تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و سپس به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر بیست و سوم فروردین ماه سال 1362 در فکه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.

متن وصیت نامه شهید را در ادامه می خوانیم:

به نام خداوند بخشنده مهربان

«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ»

«هرگز گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.»

با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و رحمت بر شهیدان به خون خفته میهنمان. من به عنوان یک فرد مسلمان و به حکم وظیفه شرعی و الهی که داشتم قدم در این راه نهادم. خداوند بزرگ را شکر می کنم که چنین سعادتی نصیب من کرد و چنین رهبری در جلوی راه من قرار داد و ذره ای نور ایمان در من روشن نمود تا خود و خدای خود را بشناسم.

اکنون که در میان شما نیستم و خداوند لیاقت شهادت را نصیبم کرد، چنان که خود را لایق نمی دانستم که این پیام و سفارشم را با صدای بلند به گوش منافقان و دشمنان اسلام برسانید که از کوری دل خود ما را نا آگاه می خوانند به آنها بگویید که ما آگاهانه و بدون هیچ چیز و زوری که تنها بر شما وارد است، در این راه قدم نهادیم او خون ریختیم که ناچیز بود که اگر هزار جان هم می داشتیم در راه خدا و «الله اکبر» و «لا اله الاالله» و اماممان که پیرو این راه است، نثار می کردیم.

و تو ای خواهر و برادر مسلمان بیدار باش و هوشیار که فریب این از خدا بی خبران را نخوری و با چهره هزار چهره شان شک و نتیجه ای در دل تو ایجاد ننمایند که همواره بیدارید. البته روی سخن من با افرادی است که در گوشه کنار زمزمه های مأیوسانه سر می دهند و می گویند باید امام زمان (عج) بیاید و کارها را درست کند و منتظر او باید که اول امام زمان منتظر شماست تا شما را بشناسد.

قلب خود را پاک کنید و همچنان قرص و محکم بر عقیده و ایمان خود استوار باشید و زمان را برای ظهورش آماده و مهیا سازید تا خدای ناکرده با افکار نادرست در دست کافران و منافقان قرار نگیرید و دست از یاری امام امت برندارید، بدانید زمان امتحان و آزمایش است.

و چند کلمه هم با پدر و خواهر و برادرم عرض می کنم. پدر عزیز و برادر مهربانم و خواهر گرامیم! اگر من کشته شده، برای شما دردناک است؛ ولی چه می شود کرد که دین خدا در خطر است و در ضمن من هم که مال خدا هستم، پس مرا حلال کنید تا چون پرنده ای آزاد در آسمان پرواز کنم. مرا حلال کنید تا خدا مرا ببخشد و من می روم که تا کالای ناقابل خود را تقدیم مولایم کنم.

چند جمله می گویم که راجع به خود من است. اگر کشته شدم مرا غسل نکنید، چون ننگ است برای کسی که معلمش حسین (ع) را غسل نکرده اند، خودش را غسل بدهند. پس کفن نپوشانید، چون حسین (ع) را کفن نپوشانیدنده بر مزارم گل نریزید، زیرا چه انصاف است کسی را که رهبرش حسین (ع) را در میان خنجر و نیزه بیرون آوردند و به خاک سپردند. بر مزارم گریه نکنید و اگر خواستید هم گریه کنید، برای حسین (ع) گریه کنید.

و اینک با مردم می گویم که ای یاران شما را به خدا سوگند که نکند امام خمینی را تنها رها کنید که به سقوط کشانیده خواهید شد و اگر رفتید تا ابد زیردست کفار خواهید بود.

و در آخر خدایا! مرا ببخش که سالیان درازی که از من ستایشها نمودند، من ذره‌ای از آن ستایشها را در خودم نداشتم. خداوندا! چه بسیار رخ داده است که خود را پیش از آنچه بوده ام، نشان داده ام. خداوندا! مرا ببخش که نهال تقوا را در سرزمین درونم بپروراندم.

خداوندا! مرا بیامرز که چشمه خضوع و خشوع را در قلبم نگاشتم. خداوندا! مرا ببخش که دستانم به گناه آلودگی ها گشته است. خداوندا! مرا ببخش که چه بسیار نماز به جای آورده ام اما نمازی سر تا پا ریا. خداوندا! مرا ببخش که چه بسا بود بر دیگران دروغ بسته ام. خداوندا! مرا ببخش رمز آمین تو را پشت گوش انداختم که همواره در پی شهرت بوده ام.

خداوندا! مرا ببخش که همواره بر دیگران حسادت ورزیده ام. خداوندا! مرا ببخش که چه بسیار سخنان گزاف و بیهوده و لغو گفته ام. خداوندا! مرا بیامرز که شکمم را از لقمه های حرام پر کرده ام. خداوندا! مرا بیامرز که عمر را در اسارت هوی و هوس افکنده ام.

خداوندا! مرا بیامرز که هرگاه سخن می گفتم و گوینده بوده ام شنونده را جاهل و خود را عالم می پنداشتم. خداوندا! مرا از سیاه دلی در آور و به روشنایی رهنمون گردان. خدایا! مرا بیامرز که چه بسیار شوخی هایی که سبب کم عقلی می گردد، انجام داده ام.

«ما زنده به آنیم که آرام نگیریم *** موجیم که آسودگی ما عدم ماست»

به امید دیدار در روز قیامت/ والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته/ حسین ابراهیمی/ پانزدهم آذرماه سال1361

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده