دختر سردار شهید «کلهر»: هنوز هم سایه پدر بالای سرم هست
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، از جنگ گفتیم، از دفاع مقدس، از دلاورمردیها، از رشادتها و فداکاریها، اما کمتر گفتیم از زخم خاطراتی که بر دل فرزندان و همسران شهدا مانده، کمتر گفتیم از خاطرات آخرین وداعهایی که آنقدر زخمش تازه است که انگار همین دیروز اتفاق افتاده است. فرزندانی که بسیاری از آنها حتی پدران خود را به یاد ندارند و به خاطرهای محو از خداحافظیهای همیشگی پدر دلخوشند.
فرزندانی که با عکس های پدر و یادآوری حضوری که همیشه کمرنگ بود روزگار گذراندهاند و به نقل خاطراتی که روزگاری بسیار نزدیک با پدر زیستهاند، به خود بالیدهاند.
مریم کلهر یکی از فرزندان شهداست که هنگامه آخرین وداع با پدر، ۵ سال بیشتر نداشت و اکنون حضور پدر در زندگی ۵ سالهاش، دلتنگیها و بیقراریها و درد دلهای خود را به مناسبت بزرگداشت روز پدر، در اختیار خبرنگار نوید شاهد قرار داده است، اکنون در ادامه باهم میخوانیم:
مریم کلهر، دختر شهید سردار حاج یدالله کلهر (قائم مقام لشگر 10 سید الشهدا که یکم بهمن 1365 در شلمچه به شهادت رسید) است. سال 1360 به دنیا آمده و خاطرات مبهمی از پدر دارد.
شهید یدالله کلهر سرداری رشید با ویژگیهایی همچون صلابت، شهامت، صبر و توکل بر خدا بود که رفتاری بزرگ منشانه داشت و مردانگی و شجاعت با جانش آمیخته بود. وی از مبارزان انقلابی به شمار میرفت که در دروان دفاع مقدس فداکاریهای بینظیری از خود نشان داد و به درجه رفیع شهادت نائل شد.
اکنون دختر همین شهید قد کشیده و در مسیری گام برمیدارد که دیروز پدرش همان مسیر را طی کرده است. هر چند نبود پدر او را هرازگاهی دلتنگ میکند ولی قاب عکساش تنها چیزی است که او را آرام میکند و ارادهاش را در ادامه دادن راه پدر مصممتر کرده است.
مریم که خیلی کم پدر را به یاد دارد و مهرش را فقط پنج سال حس کرده است و از میان خاطرات و روایات مادر و اطرافیان، پدر و هدفش را خوب شناخته است.
مریم تنها فرزند خانواده است و یادگار شهید یدالله کلهر؛ شهیدی که در وصیت نامه خطاب به همسرش می گوید: «... استاد خوبی باشی برای تنها دخترم مریم که هنوز هم پدر خود را به خوبی نمی شناسد. مریم را طوری تربیت کن که در آینده زنی مسلمان، متعهد و لایق برای اسلام و جامعه اسلامی باشد...»
روزگار می گذرد و مریم بزرگ و بزرگتر میشود. بعد از آن که دیپلم میگیرد، سال 1383 ازدواج کرده و ثمره آن سه فرزند با نامهای امیرعلی، پارسا و حلماست.
مریم از ویژگیهای پدر اینچنین میگوید: صلابت، شهامت، صبر، توکل به خدا، مردانگی و شجاعت که در جانش آمیخته بود. سربازی شجاع برای ایران و پدری دلسوز برای من و با دوستان خود مهربان و شوخ طبع بود و با دشمن خیلی سرسخت بود.
وی ادامه میدهد: نماز اول وقت و زیارت عاشورای او به وقت بود. تمام عمرش را در جهاد فی سبیل الله طی کرد تا آرمانهای مقدس امام خمینی (ره) و شهدا حفظ شود. کمتر حرف میزد، اما هر وقت سخن میگفت: درک عمیقش از مسائل و افکار او در بررسی و تحلیل مسائل در بین حرفهایش آشکار میشد. در دوران جوانی فرماندهی لایق بود و شهامت در ذات او بود.
دختر این سردار شهید درخصوص صبر و شهادت پدرش گفت: در دوران جوانی کمک به مردم محروم و مستضعف و دستگیری از افراد محروم کم برخوردار جامعه بود. در مبارزات انقلابی با جمعی از دوستان و مردم پادگان باغشاه سابق که میدان حر کنونی است، تصرف کردند و پدرم شجاعتهای بینظیر از خود به یادگار گذاشت. بارها مورد هدف اصابت گلوله قرار گرفت و به گفته سردار حاج علی فضلی در محاصره آبادان که دشمن آنجا را تسخیر کرده بود، با حمله نیروهای ایرانی پدرم با افراد خود توانست مقر فرماندهی ارتش عراق را در آبادان بگیرد. صدام برای سر پدرم جایزه تعیین کرده بود و با شهادت پدرم، سه روز در عراق پای کوبی بود.
مریم در پاسخ به این سوال خبرنگار که تا چه اندازه پدر را میشناسید، گفت: به گفته مادرم؛ پدرم بیشتر در منطقه حضور داشت و هر سه ماه یک بار به منزل میآمد، چند روزی که مرخصی بود باز هم درگیر کارهای سپاه کرج و با دوستان خود بود. اطرافیان به پدرم میگفتند؛ بیشتر پیش مریم بمان تا از تو نترسد و تو را بشناسد، اما میگفت: من نمیخواهم به من وابسته شود بهطوری که انگار میدانست که به دوستان شهید خود میپیوندد. برای همین من خاطرات زیادی از پدرم ندارم.
کلهر درباره حضور معنوی پدرش بیان میکند: زمانی که به مشکلی برخورد میکنم همیشه با پدرم در خلوت صحبت میکنم و از پدر شهیدم میخواهم در مشکلی که برایم پیش آمده کمکم کند. هر زمان از او چیزی خواستم و طلب کمک کردم دست خالی برنگشتم و میتوانم بگویم هنوز هم سایه پدر بالای سرم هست. دلم میخواست الان بود و دست نوازش روی سرم میکشید. ولی گرچه پدرم راهش انتخاب کرده بود و من به انتخاب راه پدرم احترام میگذارم و امیدوارم دیگران به راهی که پدرم و دیگر شهیدان مثل سردار حاج قاسم سلیمانی رفتند احترام بگذارند.
وی درخصوص اینکه اگر پدرتان زنده بود چگونه به او روز پدر را تبریک میگفتید، بیان میکند: برای تبریک روز پدر هر کادویی بخری کم است؛ ولی اگر پیشم بود دستانش را میبوسیدم، در آغوش میگرفتم زیرا دلم برایش خیلی تنگ شده است. هنگامی که رابطه صمیمی بین فرزندانم با پدرشان را میبینم، خیلی وقتها آرزو میکنم که کاش من هم در همچنین موقعیتی بودم.
کلهر با اشاره به توقعات فرزندان شهدا از مردم تاکید میکند: مردم باید با فرزندان شهدا مهربان باشند ولی حس ترحم وجود نداشته باشد. نگاه با ترحم، قابل تحمل نیست.
وی می افزاید: خانواده شهدا منتی بر سر دیگران ندارند چراکه افرادی که به شهادت می رسند راه خود را انتخاب کرده و هیچ گاه از کار و اهداف مقدس خود دست برنداشته اند و خانواده هایشان حتی حمایتشان کرده اند. ولی تنها وظیفه همه مردم این است که راه و اهداف شهدا را ادامه دهند.
گفتگو از سعیده نجاتی