پنجشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۴۳
نوید شاهد - دختر شهید «ابراهیم اشرفی» می‌گوید: «سال 65 وقتی پدر شیمیایی شد و در بیمارستان بستری بود، حتی نتوانستم جلو بروم یا سلام کنم. ناگهان پدر صدایم کرد و گفت: دخترم چرا جلو نمیایی. «این درحالی بود که من اصلا صدایی از خودم در نیاورده بودم. گفتم : «پدر سلام چطوری متوجه من شدی؟...» ادامه این ماجرا را در نوید شاهد بخوانید.

حس پدرانه!

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید ابرهیم اشرفی، یادگار «محمدحسن» و «سیده‌فاطمه» سی‌ام بهمن ماه سال 1322 در شهرستان زنجان دیده به جهان گشود. وی تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر جهاد سازندگی بود. سال 1345 ازدواج کرد و صاحب شش پسر و یک دختر شد و سپس به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و دچار مصدومیت شیمیایی شد. این شهید گرانقدر دوازدهم فروردین ماه سال 1371 در تهران بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسید. پیکر وی را در امامزاده عقیل(ع) شهرستان اسلامشهر به خاک سپردند.

روایتی از دختر شهید ابراهیم اشرفی

سال 65 وقتی پدر شیمیایی شد و در بیمارستان شهید فیاض بخش بستری بود. یک روز خانواده برای ملاقات مرا هم همراه خود بردند. وقتی وارد بیمارستان شدم شور عجیبی داشتم. به اتاق پدر که رسیدم، به محض دیدن سر و صورت پدر و اینکه چشمانش را بسته بودند ناراحت شده و از شدت ناراحتی در جا خشک شدم حتی نتوانستم جلو بروم یا سلام کنم. ناگهان پدر صدایم کرد و گفت: دخترم چرا جلو نمیایی. «این درحالی بود که من اصلا صدایی از خودم در نیاورده بودم. گفتم : «پدر سلام چطوری متوجه من شدی؟...»

گفت: «تورا ندیدم اما حس کردم.»

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده