معرفی شهدای زرتشتی| قسمت اول: شهید "پرویز آبادی"
نوید شاهد - شهید «پرویز آبادی» سه سال پیش از انقلاب اسلامی به ایران برگشت و چون سرباز بود خود را معرفی کرد. پس از گذراندن دوران سربازی، در شرکت کشتیرانی آریا با سمت معاون بخش کشتیرانی خط جنوب استخدام شد. آخرین سمت او سرپرست بازرگانی شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران بود.

شهید

به گزارزش نوبد شاهد شهرستان های استان تهران: شهید پرویز آبادی در سال 1325 خورشیدی در محله عیش آباد کرمان در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. پدرش کیخسرو و مادرش ایراندخت که در حال حاضر با ۹۵ سال سن مریض و تحت مراقبت است. او بزرگترین فرزند خانواده بود. پس از او من (بیژن)، خواهرم مهناز و برادر کوچکترم کامران هستند. پرویز در کودکی پدرش را از دست داد و مادرم ماند با فرزندانی خردسال. او بود که با فداکاری های خود باعث شد تا همه ما بتوانیم تحصیلات عالیه و زندگی و کار خود را شروع کنیم.

پرويز دوره دبستان را در کرمان در مدرسه کاویانی و دبیرستان را در مدرسه ایرانشهر و سال آخر دبیرستان به تهران رفت و از دبیرستان دارالفنون در رشته ادبیات فارغ التحصیل شد. در کنکور شرکت کرد. لیسانس خود را از دانشگاه تهران در رشته بازرگانی گرفت.

برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و فوق لیسانس خود را در رشته مدیریت بازرگانی به پایان رساند. او سه سال پیش از انقلاب اسلامی به ایران برگشت و چون سرباز بود خود را معرفی کرد. پس از گذراندن دوران سربازی، در شرکت کشتیرانی آریا با سمت معاون بخش کشتیرانی خط جنوب استخدام شد. آخرین سمت او سرپرست بازرگانی شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران بود.

در سال 1360 خورشیدی، با حکم مأموریت برای سرکشی به بندر امام خمینی اعزام شد. او بنا بر مسئولیتی که به عهده داشت مانند یک سرباز در پشت جبهه با تلاش شبانه روزی بر واردات و رساندن کالاهای ضروری به کشور نظارت داشت. او در مهرماه همان سال به دلیل حمله موشکی به بندر امام خمینی به شهادت رسید.

برادرش می گوید: آن زمان من در ایران نبودم و از برنامه های بعدی اطلاعی ندارم. او اسال و 3 ماه بود که با خانم فرین ملک پور ازدواج کرده بود. خانمش هنگام شهادتش باردار بود که 13 روز بعد از شهادت او پسرش ارژنگ به دنیا آمد.

پرویز آبادی برای ما مانند پدری مهربان و بسیار خوش برخورد و شجاع بود. در همه حال پشتیبان ما بود. از دست دادن او برای همه خانواده به ویژه مادرم و خانمش بسیار سخت و باورنکردنی بود. برای ما که نه تنها برادر بلکه پدر و پشتیبان خود را از دست داده بودیم، غیر قابل باور بود.

ادامه دارد...

منبع: کتاب «یاد سرو ایستاده» روایتی از زندگی «جان باختگان، جانبازان و آزادگان زرتشتی از مشروطیت تا اکنون

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده