چهارشنبه, ۰۳ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۴۶
نوید شاهد - مادر شهید «محمدرضا اطاعتی» روایت می‌کند: «یک سال روز مادر، برای من هدیه خریده بود اما خجالت می کشید که هدیه را به من بدهد و آن را صبح کنار اتاق گذاشته بود و منزل را ترک کرده بود. شب که به منزل آمد، من که هدیه را دیده بودم، از ایشان تشکر کردم و صورتش را بوسیدم.»

هدیه روز مادر

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: شهید محمدرضا اطاعتی یادگار «محمود» نوزدهم تیر ماه سال 1349 در شهر رشت دیده به جهان هستی گشود و پدر و مادرش طبق نذری که کرده بودند، نامش را محمدرضا گذاشتند. از کودکی بسیار مؤدب و مهربان و دلسوز و غمخوار پدر و مادر بود.

هیچ گاه کسی را نمی‌آزرد و اگر احساس می‌کرد کسی به کمک احتیاج دارد، دریغ نمی‌ورزید. در هفت سالگی نماز می‌خواند و مقید بود که نماز را به جماعت و در مسجد بخواند، حتی اگر پدرش به دلیل خستگی نمی‌توانست به مسجد برود، او را همراه خود می برد.

در زمان انقلاب در حالی که کودکی بیش نبود، به همراه پدرش در راهپیمایی ها حضور پیدا می کرد. هنوز در آغاز نوجوانی بود که درس و مدرسه را رها کرد و تصمیم گرفت به سوی جبهه های این دیار عشق و ایثار بشتابد. با وجودی که پدر هم در جبهه حضور داشت، حتی صبر نکرد تا ایشان باز گردد و در برابر دلتنگی مادر می گفت: مادر جان! شما باید افتخار کنید من به این راه می روم و راه خدا را برگزیده‌ام و من امانت خداوند هستم و شما باید هر زمان که لازم شد این امانت را به صاحب آن تحویل بدهی و حتی برای جلب رضایت مادرش و برای حضور در جبهه گریه می کرد تا این که بالاخره مادر را راضی کرد.

در این مدت اخلاق و رفتارش تغییر کرده بود او خیلی مهربان تر از پیش شده بود، بسیار عبادت می کرد و قرآن تلاوت می نمود. در کارهای خانه به مادر کمک می‌کرد و حتی فرش ها و منزل را نظافت می‌کرد و آماده شد تا به سوی میدان نبرد برود. به هنگام خداحافظی مادر را بوسید و از ایشان خواست به دنبالش نروند و این گونه به سوی جبهه شتافت و در سال بیست و هفتم دی ماه سال 1365 در حالی که تنها ۱۶ سال داشت، در شلمچه، روح بلندش به سوی خدا پر کشید و پیکر مطهرش پس از چند سال دوری به دست خانواده اش رسید.

خاطره‎ای به نقل از مادر شهید

یک سال در روز مادر، برای من هدیه خریده بود اما خجالت می کشید که هدیه را به من بدهد و آن را صبح کنار اتاق گذاشته بود و منزل را ترک کرده بود. شب که به منزل آمد، من که هدیه را دیده بودم، از ایشان تشکر کردم و صورتش را بوسیدم.

منبع: کتاب قدسیان قدس

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده