نگاهی به زندگی شهید بینشان «کاظم حیدری»
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید کاظم حیدری یادگار حسینعلی (فوت 1354) اول فروردین ماه سال 1347 خورشیدی در یکی از محلههای قدیمی شهرری چشم به جهان گشود و پدر زحمتکش او که به شغل نانوایی مشغول بود در سال 1356 بر اثر تصادف در سفر حج مکه معظمه دارفانی را وداع گفت. مادر 22 ساله او را با شش يتیم دیگر که بزرگترین آنها کاظم هشت ساله و کوچکترین آنها نرگس يک ماهه بود تنها گذاشت. مادر فدارکار کاظم که تصمیم گرفته بود برای فرزندانش هم پدر و هم مادر باشد.
از آنجا که کاظم در خطاطی و نقاشی مهارت داشت در کنار تحصیلی به منظور کسب درآمد برای خانوادهاش به خطاطی و تابلونویسی میپرداخت و در روزهای انقلاب نیز بر روی دیوار مساجد و مدرسه شعار مینوشت و عکسهایی از امام خمینی میکشید.
در سال دوم راهنمایی تحصیلی به جهت شوق حضور در جبهه در بسیج ثبت نام نمود و درکنار حفاظت شهر به کارخطاطی در بسیج نیز میپرداخت. اما این کارها او را راضی نمیساخت و عشق عجيب او به حضور در صحنههای نبرد حق با باطل او را مصمم ساخت تا مادرش را به این امر راضی نماید و مادر بزرگوارش در پی درخواست پسرش که به اوگفته بود: مادر میدانم من وظيفه سرپرستی از برادران و خواهرانم و شما را دارم اما نیاز جبهه واجبتر است و پاسخی جز قبول درخواست او نداشت و گفت: گرچه وجودت بهعنوان سرپرست خانواده لازم است اما درخواست جبهه رفتن تو را اگر قبول نکنم جواب فاطمه زهرا (س) را فردای قیامت چه بدهم؟...
درسال 1361 بعد از طی دوره سه ماهه آموزشی برای نخستین با رهسپار جبهه های نورعلیه ظلمت شد و ابتدا درا نديمشك و دراعزامهای بعدی به مناطق دیگراز جمله کردستان فرستاده شد و يكبار نیز زمانیکه درقسمت تخریب لشکرحضرت رسول (ص) بود مجروح شده و در بیمارستان بستری گردید و مجدداً پس از بهبودی نسبی راهی میعادگاه عاشقان الله وروح الله گردید.
کاظم در طول 14 ماه حضورش در جبهه کمتر به مرخصی میآمد و میگفت: آنقدر میجنگم که شهید شوم یا به پیروزی نهایی برسیم و همواره از خداطلب شهادت مینمود. در نامههایش خطاب به خواهران و برادرانش توصیه میکرد؛ در کنار درس خواندن نمازشان را هم حتماً بخوانند و قدر مادر فداکارشان را بدانند، مادری که با سختی و مشقت فراوان یکه و تنها آنها را بزرگ کرده بود.
پس از 14 ماه حضور در جبهه سرانجام هفتم آبان ماه سال 1362 در عملیات والفجر در گروه تخریب مین به منطقه پنجوین اعزام شد و در حالیکه سینهخیز با همسنگرانش بعد از خنثی سازی مین باز میکشتند مورد شناسایی دشمن واقع شده تيری به قلبش شلیک میشود و او را به آرزوی دیرینهاش شهادت به صورت مفقود الاثر میرساند و به دلیل کمبود وقت نمیتوانند پیکر او را از مواضع دشمن بیاورند.
منبع: برگرفته از اسنادشهید درمخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران