شهدای ناجا از تعلقات دنیوی گذشتند| روایتی همسرانه از شهید قزلباش
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، آرزوی همیشگی انسانها، دنیایی سراسرصلح و آرامش بوده است. نیروی انتظامی نیاز یک جامعهِ آرمانی است و همهِ اندیشمندان اجتماعی برضرورت وجود چنین نیرویی درتمام جوامع تاکید دارند. نیرویی که با اقتدار دربرابر اخلالگران نظم و امنیت ایستاده و تیشه بر ریشههای ظلم وفساد می کوبد تا ارمغان آور آرامش و عدالت باشد. امنیت، اعتماد، سلامت، پویایی و نشاط ثمرهِ حضور نیروی انتظامی در جامعه است. آرامش و آسایش امروز ایران اسلامی مرهون خون پاک شهدای هشت سال دفاع مقدس و همچنین شهدایی است که برای امنیت و سربلندی این کشور شربت شهادت نوشیدند.
متن زیر ماحصل گفتگو با همسر شهید خلبان ناجا «سعید قزلباش» است که برای شناسایی بیشتر با شخصیت شهید تقدیم علامندان میشود.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: لطفاً خودتان را برای خوانندگان نوید شاهد معرفی بفرمایید.
زارع دهنوی: اینجانب فرحناز زارع دهنوی، سال 1347 در استان البرز شهر کرج به دنیا آمدم. تحصیلاتم را تا مقطع کارشناسی در رشته روانشناسی ادامه دادم و در سال 1364 با شهید سعید قزلباش ازدواج کردم که ثمره این ازدواج ۳فرزند دختر میباشد. در حال حاضر در قسمتهای مختلف اقتصادی برای کمک به همنوعانم خدمت رسانی میکنم و تا جایی که میتوانم راه همسرم را ادامه بدهم.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید سعید قزلباش را معرفی بفرمایید.
زارع دهنوی: سعید قزلباش یکم اسفندماه سال 1342 در استان همدان به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی در رشته مهندسی نظامی ادامه داد و سپس در سال ۱۳۶۰ وارد کادر نیروی انتظامی استان تهران گشت و در شهرستان رباط کریم سکونت میکرد.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: لطفاً از زندگیتان با شهید بگویید.
زارع دهنوی: زمانی که من با سعید آشنا و قرار بود ازدواج کنیم تنها مسئلهای که خیلی به آن تاکید داشتند؛ "کارش" بود و به من گفت: اول باید کار مرا بپذیری و بعد با من ازدواج با من را بپذیری، این حرف را روزهای اول درک نکردم و برایم جای سوال بود که چرا سعید اول از کارش گفته است... با مرور زمان متوجه تعهد فوقالعاده نسبت به کارش شدم. البته میتوانم بگویم سعید در تمام دوران زندگی مشترکمان معلم من بود و از رفتار و کردار ایشان درس میآموختم.
نویدشاهد شهرستانهای استان تهران: شخصیت و منش شهید را برایمان بیان کنید.
زارع دهنوی: شهید قزلباش مهندس پرواز هلیکوپتر بود. هلیکوپترها تنها وسیله پروازی هستند که چتر نجات ندارد و خطرات ناشی از سقوط بسیار زبادی ندارند ولی با این حال همسرم و تمام کسانیکه خلبان هلیکوپتر هستند از جان، خانواده و تمام تعلقات دنیوی میگذرند تا بتوانند کارشان را ادامه بدهند. سعید نیز یکی از همین بزرگ مردانی بود که کارش اولین و مهمترین اولویتش بود.
ایشان بیشتر دوران زندگیمان در ماموریت بود. اما زمانی که از ماموریت برمیگشتند تمام وقتشان را برای خانواده و کمک به مردم میگذاشت، به نحویکه ممکن بود خسته باشند ولی اعتقاد داشت؛ کمک به مردم خستگی را از تنش درمیآورد. میتوانم بگویم بهترین معلم اخلاق من بود و هر آنچه که امروز دارم از راهنماییهای ایشان است. شهدا انتخاب شده هستند چرا که در صحنههایی حضور دارند که احتیاج به آنها است و من نیز خدا رو شکر میکنم که چنین همسری داشتم و تقدیم اسلام نمودم.
به هر صورت که به اخلاق و رفتار همسرم نگاه میکنم جز شهادت گونه دیگری از جدایی از ایشان را نمیتوانستم تحمل کنم. یک بار یادم میآید دخترم حالش بد شده و من سریع او را به بیمارستان رساند، هر چه با سعید تماس گرفتم جواب نداد، تا اینکه همکارش جواب داد و گفت: در حال انجام کارش است حتماً با شما تماس میگیرد و بعد از اینکه کارش تمام شد به بیمارستان آمد. این حد از تعهد کاری سعید مرا بیشتر جذب خودش میکرد. بعد از شهادش من علاوه به مسئولیت سه فرزندم، مسئول بودم راه همسرم را نیز ادامه بدهم. شهدا رفتند و ما مسئولیت سنگینی به دوش داریم. فرزندان شهدا ژن خوب هستند چرا که از کسانی متولد شدهاند که جانش را تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کردهاند.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید چه زمانی وارد کادر نیروی انتظامی شدند و از سوابق کاری ایشان بفرمایید.
زارع دهنوی: شهید قزلباش در سال ۱۳۶۰ وارد نیروی انتظامی تهران شد و در بیش از ۷۰۰۰ ساعت پرواز را در کارنامه کاری خود دارد. ایشان در ماموریتها مسئول شناسایی منطقه و کمک رسانی و پشتیبانی نیروهای مسلح در هنگام درگیری در منطقههایی که صعبالعبور بود برای شناسایی اشرار و قاچاقچیان بود انجام وظیفه مینمود.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: اخرین ماموریتی که منجر به شهادت شد را تعریف کنید.
زارع دهنوی: آخرین ماموریت انهدام کاروان های حمل مواد مخدر بود و قرار بود چند روز قبل عروسی دخترمان بیاید. سعید دقیقاً ۴۲ روز مانده بود به عروسی دختر دومم، تمام مقدمات مراسم تهیه شده بود و هر روز که سعید زنگ میزد و جویای کارها میشد از کارهایی که انجام دادهام تعریف میکردم و ایشان میگفت: حتماً بعد از ماموریت جبران میکنم. ۱۰ روز گذشت و من مثل همیشه منتظرش بودم که دیدم دیر کرده است تماس گرفتم و گفت: قرار بوده همکارش بیاید که او برگردد ولی گویا همکارش هنوز نیامده است، دلم شور عجیبی میزد، چیزی نگفتم و به من دلداری داد و گفت: هر وقت همکارش بیاید در اولین فرصت برمیگردد. به همین منوال سه روز گذشت دیدم خبری نشد و دل نگرانی امانم نمیداد دوباره زنگ زدم سعید گفت: مشکلی برای همکارش پیش آمده و فعلاً نمیتوانند به کرمان بیاید و الان من بایس بیایم یا بمانم؟ من نیز از عشق و علاقه همسرم به کارش مطلع بودم و میدانستم اگر برگردد باز دلش شور آنجا را میزند با اینکه خیلی نگرانش بودم ولی گفتم: باشه بمان هر وقت کارت تمام شد بیا. گفت: ۱۰ روز مرخصی میگیرم و جبران زحمات شما را میکنم. هر روز میگذشت و نگرانی و دلشوره من بیشتر میشد. ۵ روز از ماموریت دومش میگذشت زنگ زد و گفت: قرار است به مناطقی از کرمان برویم که ممکن تلفن آنتن ندهد نگران من نباشی.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: زماني كه خبر شهادت را شنيديد چه كرديد؟
زارع دهنوی: گذشت و روز نیمهشعبان سال 1388 بود که تماس گرفتم و یکسری مواردی را بیان کرد که خیلی تعجب کردم چون دو روز دیگه زمان برگشت سعید بود و این مسئله مرا بیشتر نگران میکرد و انگار داشت با من تسویه حساب میکرد فقط گفتم باشه انجام میدهم. روز برگشت فرا رسید و من همیشه منتظرش بودم دیگه دیر کرده است تماس گرفتم جواب نمیداد در این لحظات همکارش به منزل ما آمد و گفت: سعید زخمی شده است من که باور نمیکردم، گفتم باشه منتظر بمانید تا منم هم بیایم و به بیمارستان برویم، حس کردم چیزی میخواهد بگویید که نمیتوانند گفتم: اتفاقی برای سعید افتاده است؟... با کمی من من گفت: سعید شهید شده است... چیزی نتوانستم بگویم و از حال رفتم. باور نمی کردم چون در بهترین لحظات همسرم را از دست داده بودم و البته جز شهادت را برای سعید نمی دیدم.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شما و فرزندانتان بعنوان خانواده معظم شهدا چگونه راه شهدا را ادامه میدهید؟
زارع دهنوی: بخاطر عشق و علاقه خاصی که من و دخترانم به همسرم داریم، سعی
کردیم راهش را بهگونهای دیگری ادامه بدهیم. دخترم به تاسیس خیریه و 160 کودک بیسرپرست و بدسرپرست تحت پوشش قرار داد. خرید لوازم التحریر، لباس و لوازم ضروری برای پسران که در مرکز بهزیستی نگهداری میشوند و برای نوعروسان با همراهی مددجویان جهیزیه تهیه و در اختیار آنها قرار میگیرد و در بخش اشتغال زایی وارد پرورش زعفران برای خانمهای بیسرپرست و بد سرپرست نیز شدهایم.
نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: برای مظلومیت شهدای ناجا، تا چه میزان در استان برای شناخته شدن آنها کار شده است؟
زارع دهنوی: کارکنان نیروی انتظامی مظلوم ترین و محروم ترین قشر جامعه هستند چه در زمانی که زنده هستند و چه در زمانی که به شهادت می رسند. زیرا مراسم مناسبی بسیار کم برای آنها گرفته شود و باعث می شود نام و خاطرشان از ذهن از یاد برود.
انتظار دارم آنقدر فرهنگ سازی بشود که وقتی از همسرم برای فرزندانم تعریف می کنم آنها بدانند که اجر شهید بالا است. که قهرمان یک کشور به حساب می رود و مردم قدرشناس شهدای ناجا باشند چرا که کسانی که جانشان را در کف دستشان می گذراند و به میهن اسلامی در هر لباسی که خدمت می کنند قدرشناس باشند.
کلام آخر
زارع دهنوی: همه مدیون شهدای هشت سال دفاع مقدس، مدافعین حرم، شهدای مظلوم نیروی
انتظامی و شهدای ترور خواهیم بود. به امید خدا ادامه دهندهی راه شهدا
هستیم و پیرو ولایت تا اینکه زندگیمان ختم به شهادت شود.
گفتگو/ سعیده نجاتی