با "جهاد و شهادت" از حقانیت اسلام دفاع میکنم
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید محمدرضا سخایی، یادگار «محمد» و «نزاکت» چهاردهم تیرماه 1346 در شهرستان شمیرانات به دنیا آمد. وی تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و در تعمیرکار موتورسیکلت بود و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر در بیست و دوم خرداد ماه 1362 در اندیمشک به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای شهرستان ملارد به خاک سپردند.
شهید محمدرضا سخایی در بیست و چهارم آذر ماه سال 1361 وصیتنامهای نوشته است که در ادامه می خوانید:
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
«هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند، مرده مپندار، بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.» [آل عمران - 169]
اکنون که در میانیه شب با خدای خود تنها هستیم این نوشته را
که امری واجب است مینویسم به عنوان آخرین پیام.
به نام خدا آغاز میکنم که تنها نامی است و در زبان هر رزمنده مسلمان است، سلام بر مهدی(عج) موعود تنها منجی عالم بشریت و سلام بر نائب بر حقش و ابراهیم زمان و بت شکن دوران خمینی کبیر و سلام بر امت شهید پرور ایران که پشت استکبار جهانی و نوکران سرسپرده او را به خاک مالیده و در راه برقراری حکومت اسلامی کوشش میکند.
با "جهاد و شهادت" از حقانیت اسلام دفاع میکنم
سلام بر پدر و مادر عزیزم پس از دعاهای بسیار خدای کریم الله بزرگ دعا برای استجابگر و این سعادت را نصیب ما کرده که همه ما هم در جبهههای حق علیه باطل را در زمان رهبری اولی الامر مرا به جبهه فرستادید، من به جبهه میروم و با یاد خدا و برای به خون غلتیده میروم تا با جهاد و شهادتم از حقانیت این انقلاب حمایتان بنمایم. من راهم را آگاهانه انتخاب کردم خود را آماده در این راه خدا یاری.
خدایا؛ این قطره خون ناچیز و جان ناچیز گسترش اسلام از حقیر بپذیر و اگر جان ما ارزش دارد و با خون ما اسلام پیشبرد صدها بار به ما جان بده تا مبارزه کنیم.
مادرم در روز قیامت سربلند خواهی بود
اما مادرم؛ برایم خیلی زحمت کشیدی، میدانم اما خدا را شکر هدر نرفته چون فرزندی تربیت کردی و در راه خدا دادی و تنها فرزندت را در راه امام حسین(ع) در روز قیامت سربلند خواهی بود. اما مادر دلم کمی شور و ناراحتی شما کنید مگر ندیدی امام با برای فرزندانش راحتی نکرد آخر مادر من از پسر زهرا(س) بهتر نیستم و در این دوران من که بهشتی و رجائی و باهنر نیستم نکند برای من ناراحتی کنی و در راه احیای دین خدا دادی از شما میخواهم برایم دعا کنی که خطاهایم در گذرد.
پدرم همانند کوه استوار باش
اما پدرم میدانم منتظری تا بیایم و جبران در پیری یاور خوارت باشم. انشالله اجر و پاداش شما را میدهند، همانند کوه استقامت داشته باشید و در راه خدا از هر چیزی که داری باید بگذری و مگر حضرت ابراهیم فرزندش را چگونه قصد داشت در راه خدا فدا کند.
امیدوارم همچون کوه استوار بایستی و در راه پیشرفت ایران کوشش کنی. اما برادرم؛ لحن سخنم با شما تغییر می کند چون شما از خود هستی برادرم سلاحم را محکم بگیر که نیفتد.