پنجشنبه, ۰۸ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۳۸
همرزم شهید "علیرضا مسکین اردستانی" می‌گوید: «بچه‌هایی که برای زدن پل رفته بودند تماس گرفتند که دشمن نمیگذارد ما به پل برسیم و با آتشبازی سنگین از پل محافظت میکند. این پل تنها پلی بود که دشمن از روی آن خرمشهر را پشتیبانی می‌کرد، رضا و حسین مأمور تخریب پل خرمشهر بودند...» ادامه این روایت را در نوید شاهد بخوانید.
ماجرای تخریب‌

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید علیرضا مسکین اردستانی، یادگار «حسین» و «کوکب» نوزدهم اردیبهشت ماه 1343 در شهرستان ری به دنیا آمد. وی تا دوم راهنمایی درس خواند و سپس به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر در چهارم خرداد ماه 1361 با سمت تخریب‌چی در شلمچه به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.

روایتی خواندنی از جعفر طهماسبی همرزم شهید را در ادامه می خوانید:

بچه‌هایی که برای زدن پل رفته بودند تماس گرفتند که دشمن نمیگذاره ما به پل برسیم و با آتشباری سنگین از پل محافظت میکنه. این پل تنها پلی بود که دشمن از روی اون خرمشهر رو پشتیبانی میکرد و برای او خیلی حیاتی بود. به بچه ها گفتم هر طور که شده باید پل منفجر بشه رضا اردستانی و حسین زارع رفتند برای انجام این ماموریت، مدام حاج احمد تماس میگرفت و میگفت پل چی شد؟

سرگذشت شهادت شهید علیرضا مسکین اردستانی، شهیدی که سالهاست نامش آذین کوچه محل زندگی ماست رو بارها شنیده بودم. رضا توی عملیات فتح خرمشهر کار بزرگی کرده بود که بزرگی این کار باورش رو مشکل میکرد و شاید به همین خاطر هم بود که کسی گرد این افسانه ها نمیرفت

سالها ذهنم مشغول بود که این حماسه مستند بشه و جسته و گریخته از زبان آدم‌های متفاوتی شنیده بودم تا اینکه فرصتی پیش اومد تا در جلسه پیشکسوتان تخریب چی دفاع مقدس با حاج جعفر جهروتی زاده تنها شدیم و فرصتی شد که از زبان فرمانده رضا حکایت رو بشنوم. حاج جعفر جهروتی زاده در عملیات الی بیت المقدس که خرمشهر عزیز آزاد شد، فرمانده تخریبچی های تیپ محمد رسول الله (ص) بود.

حماسه ای که روز یکشنبه دوم خرداد سال 61رقم خورد

وی در ادامه می‌افزاید: روز یکشنبه دوم خرداد سال 61 مصادف با آخرین روزهای ماه رجب بود که ساعت 4 صبح این حماسه رقم خورد. اون شب حاج احمد (سردار جاویدالاثرحاج احمد متوسلیان) دستور داد که من دو تا گروهان برداشته و در حاشیه اروند با دشمن درگیر بشم و ماموریت انفجار پل پشتیبانی دشمن روی رودخانه اروند هم به ما واگذار شد. دشمن به شدت روی منطقه آتیش می ریخت و لحظه ای نبود که منوری در آسمان نباشه. همه جا مثل روز روشن بود.

با گروهانها حرکت کردیم و همزمان هم دو تا از بچه ها رو فرستادم برای موادگذاری و انفجار پل. هنوز خیلی راه نرفته بودیم که به میدان مین رسیدیم و مجبور شدیم معبر باز کنیم و این یک مقدار کارمان رو کند کرد.

درگیری نزدیک و تن به تن

در اطراف نخلستانها با دشمن درگیر شدیم. درگیری نزدیک و تن به تن بود. دشمن مسلط به منطقه بود و داخل کانالها و سنگرهایی که کنده بودند مقاومت میکردند و بچه های بسیجی هم بی‌مهابا میجنگیدند. بچه هایی که برای زدن پل رفته بودند تماس گرفتند که دشمن نمیگذاره ما به پل برسیم و با آتشباری سنگین از پل محافظت میکنه.

رضا و حسین مأمور تخریب پل خرمشهر بودند

این پل تنها پلی بود که دشمن از روی اون خرمشهر رو پشتیبانی میکرد و برای او خیلی حیاتی بود. به بچه ها گفتم هر طور که شده باید پل منفجر بشه. رضا اردستانی و حسین زارع رفتند برای انجام این ماموریت. مدام حاج احمد تماس میگرفت و میگفت پل چی شد؟ هوا هنوز روشن نشده بود که خبر رسید پل رو بچه ها زدند.

شهادت رضا و حسین

اول خیلی خوشحال شدم اما نگران حال بچه‌هایی بودم که رفته بودند. گفتند رضا اردستانی و حسین زارع با دلاوری و شجاعت مواد منفجره رو روی پل بردند و جاسازی کردند. مشغول آتشگذاری بودند که دشمن اونها رو با آر پی جی میزنه و رضا و حسین و موادها و پل یک جا منفجر میشه. وقتی این خبر به حاج احمد رسید حاجی یک نفس راحت کشید و گفت کار تموم شد و امید دشمن قطع شد.

خرمشهر آزاد شد و آب‌های اروند پاره‌های تن رضا و حسین را با خودش برد

پل که تخریب شد حاج احمد هم رسید و با حاجی و نیروهایی که مونده بودن اومدیم به سمت خرمشهر. خرمشهر آزاد شد و قلب امام شاد شد خرمشهر آزاد شد و آبهای اروند پاره های تن رضا و حسین رو با خودش برد واقعا اگر رضا و حسین خطر نمیکردند و پل منفجر نمیشد و با روشنی هوای روز سوم خرداد تانکهای دشمن از پل عبور میکردند چی میشد؟ سلام بر رضا و حسین که اراده خدا را محقق کردند و خرمشهر را خدا آزاد کرد.

منبع: سایت ساجدین ری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده