برشی از کتاب "افتخارات ننه حسین"
«بسم الله الرحمن الرحیم»
اولین دفترچه خاطراتم را تا پایان سال 1361 به پایان رساندم. دفتری که واقعا برایم ارزش دارد؛ چون بهترین خاطراتم را در آن ثبت نموده ام که بزرگ ترین تجربیات زندگی ام محسوب میشود و این دفتر را نیز از آغاز سال 1362 به یاری و توکل خدا شروع می کنم تا به یاری خدا بعدها این خاطرات راهگشای برخی از مشکلاتم گردد. الهی آمین.
امروز اولین روز سال نو است، حدود ساعت نه صبح، سال تحویل میشود. با دیگر برادران قرار گذاشتهایم که هنگام تحویل سال به مزار شهدا برویم و با شهیدان در جبهه های نور ارتباط برقرار کنیم. در آن نمایشگاه، صندوقی برای پیشنهادات و انتقادات هم گذاشته بودند. با انتقاداتی که عده ای از مردم نوشته بودند، معلوم میشد که دشمنان اسلام، چقدر افکار فاسد را به ذهن مردم القا کرده اند که خود این امر برای قربان بسیار ناراحت کننده بود، اما بعضی دیگر از مردم آنچنان در برابر دشمنان مقاومت می کردند که استقامت رزمندگان را دوچندان می کرد.
بعد از مدتی در روز بیست و دوم فروردین ماه اعلام کردند که عملیات والفجر دوباره در حال شروع شدن است. قربان با شنیدن این خبر تصمیم گرفت دوباره به منطقه برود.. بعد از طی مسیر، با نیروهای اعزامی به دوکوهه رفتند. در آنجا گفتند برادر حاج همت فرمانده سپاه ۱۱ قدر و لشگر محمد رسول الله له می خواهد سخنرانی کند. برادر همت در بعد از ظهر ۲۸ فروردین به بچه ها گفت: شما در این عملیات شدیدترین موانع را شکسته و نیروی زیادی از دشمن را هلاک کرده اید. او حساب کرد که در یک لحظه ۱۲۰۰ توپ و خمپاره به طرف شما شلیک می شده است و شما زیر شدیدترین و بی سابقه ترین آتش دشمن مقاومت نموده اید. بعد از ایشان برادر آهنگران آمدند و نوحه سرایی کردند.
شهدا گرد آمده و دعای توسل بخوانیم. پس از بازگشت از مزار شهدا و صرف ناهار، به همراه دوستان به منزل شهدای گرامی و جانبازان صبور شهر ملارد رفتیم تا دیداری از خانواده های مکرمشان داشته باشیم. دوستان عکس هایی از شهدا با طرح های جالبی درست کرده بودند که تقدیم خانواده های شهدا کردیم.
قربان در ایام عید علاوه بر دید و بازدید از دوستان، درس هایش را نیز خواند و امتحان داد و خوشبختانه قبول هم شد. با دوستانش تصمیم گرفتند برای بزرگداشت روز جمهوری اسلامی، نمایشگاهی د رارتباط با شهید و شهادت و جبهه های نور دایر کنند. در آن نمایشگاه، صندوقی برای پیشنهادات و انتقادات هم گذاشته بودند. با انتقاداتی که عده ای از مردم نوشته بودند، معلوم می شد که دشمنان اسلام، چقدر افکار فاسد را به ذهن مردم القا کرده اند که خود این امر برای قربان بسیار ناراحت کننده بود، اما بعضی دیگر از مردم آنچنان در برابر دشمنان مقاومت می کردند که استقامت رزمندگان را دوچندان می کرد.
بعد از مدتی در روز ۲۲ فروردین اعلام کردند که عملیات والفجر دوباره در حال شروع شدن است. قربان با شنیدن این خبر تصمیم گرفت دوباره به منطقه برود.
بعد از طی مسیر، با نیروهای اعزامی به دوکوهه رفتند. در آنجا گفتند برادر حاج همت فرمانده سپاه ۱۱ قدرو لشگر محمد رسول الله الله می خواهد سخنرانی کند. برادر همت در بعد از ظهر ۲۸ فروردین به بچه ها گفت: شما در این عملیات شدیدترین موانع را شکسته و نیروی زیادی از دشمن را هلاک کرده اید. او حساب کرد که در یک لحظه ۱۲۰۰ توپ و خمپاره به طرف شما شلیک می شده است و شما زیر شدیدترین و بی سابقه ترین آتش دشمن مقاومت نموده اید. بعد از ایشان برادراهنگران آمدند و نوحه سرایی کردند.
انتهای کتاب/