در قسمت اول وصیت نامه شهید "غلامعباس یعقوبی پور" آمده است: «آیا درست است ساکت بنشینیم و نظاره گر ایثارها و جوانمردیها و شهادتهای پاکترین و با تقواترین و مخلصترین عزیزانمان چون خلیل عزیز باشیم؟ و حتی یک کلمه بر زبان نیاوریم، آخر ما برای چه خلق شده ایم؟ آخر برای چه زنده ایم، آری ولایت فقیه چه می گوید.»
چگونه می توان در برابر این ایثارگری ها بی تفاوت ماند!

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید «غلامعباس یعقوبی پور»، یادگار «جعفر» و «شهربانو» یکم خرداد ماه 1338 در روستای ملک آباد از توابع شهرستان سیرجان دیده به جهان گشود. ایشان تا پایان دوره کاردانی درس خواند و سپس معلم شد و در سال 1362 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. او به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر در بیست و دوم اسفند ماه 1363 با سمت بی سیم چی در شرق دجله عراق بر اثر اصابت ترکش و گلوله به شهادت رسید. پیکر وی مدت ها در منطقه بر جا ماند و بیست و دوم خرداد ماه 1373 پس از تفحص، در گلزار شهدای روستای ده امام تابعه شهرستان پاکدشت به خاک سپرده شد.

قسمت اول متن وصیت نامه شهید 

بسم الله الرحمن الرحیم

«والذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئک هم الفائزون»

«آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندی است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.»

به نام الله نصرت دهنده رزمندگان غیور و سلحشور جبهه های حق علیه باطل، به فرمانده ای مردی از تبار هابیلیان فارغ، فرزند پاک و مطهر زهرا (س) در این لحظه حساس از زندگی که به هیچ کجا توجه ای ندارم، جزء ذلت مقدس احدیت، و در این لحظه حساس به هیچ چیز نمی اندیشم، به جز در یک مورد، و آن این که در این برهه از زمان وظیفه ما چیست؟ و چه باید کرد؟

نمی توان ساکت ماند!

آیا درست است ساکت بنشینیم و نظاره گر ایثارها و جوانمردیها و شهادتهای پاکترین و با تقواترین و مخلصترین عزیزانمان چون خلیل عزیز باشیم؟ و حتی یک کلمه بر زبان نیاوریم، آخر ما برای چه خلق شده ایم؟ آخر برای چه زنده ایم، آری ولایت فقیه چه می گوید. مسئله اصلی جنگ است، آیا مسئلهِ اصلی فقط و فقط برای امام جنگ است یا برای همه ما، راستی چه زیبا سخن گفت؛ آن پیر جماران و آن خورشید نوران که مسئله اصلی ما جنگ است.

هدف امام حسین(ع) چه بوده است؟

آری چه شد که ما تن به ذلت دادیم و ای کسانی که هنوز مهر سکوت برلب نهاده اید، آیا از خود سوال کرده اید صدامیان در کشور عزیز اسلامی ما چه می خواهند؟ آخه تا کی و تا کی باید دست روی دست گذاشت و تحمل از دست رفتن بهترین عزیزانمان باشیم و تا کی صبر کنیم و ببینیم و زیر فشار منگنه های زر و زور و زیور استعمارگران شرق و غرب باشیم، راستی مگر ما فراموش کرده ایم که شیعه هستیم مگر ما فراموش کرده ایم که آقا اباعبدالحسین (ع) هم با قامتی بلند در مقابل کفر ایستاده بود و آیا هدف آقا جز اسلام چیز دیگر هم بوده، مگر ما دوستداران اهل بیت نیستیم، خوب اگر نیستیم، دیگر جای حرفی باقی نمی ماند ولی اگر هستیم سکوت چرا؟ بی توجه ای چرا؟ نق زدن چرا؟ باید برخاست به حول و قوه الهی به عشق ابا عبدالله. به عشق مهدی زهرا برای استقرار پرچم توحید در سراسر جهان بر فراز کاخهای ظلم و ستم لازمه اش قیامی در تمام ابعاد وجودی است از جهاد اکبر (یعنی مبارزه با نفس اماره گرفته) تا جهاد اصغر (مبارزه با تمام کفار و ستمگران جهان) حال که این بنده حقیر سرا پا تقصیر این توفیق را پیدا کرده ام. اگر خدا قبول کند برای چندمین بار به جبهه های نبرد حق و باطل بشتابم برحسب وظیفه لازم می بینم با چند تذکر شما را آشنا کنم

خدایا؛ جز تو پناهی ندارم

ای خدا؛ تنها و تنها به کرم تو می اندیشم و جز تو پناهی و رجائی ندارم. ای خدا بنده حقیر و سر و پا تقصیرم جز تو کسی ندارم. پس از دریای بی کران. رحمانیت شامل حال من بگردان خدایا چگونه دوری تو و دوری اولیاء و دوری از جنت را تحمل کنم ای آقای من و ای مولای من از تو طلب مغفرت و آمرزش می نمایم.

خدایا؛ در جوار دوستانم شرمنده مکن

خدایا؛ تو لطف و عنایتی فرما و در راه خودت و در راه رسالت انبیا ات و در راه تحقق بخشیدن به آن چه حق است و در راه آن چه رضا و خشنودی خودت است جان مرا بگیر، تا شاید از گناهان گذشته و حالم به لطف و عنایت تو بخشیده شود خدا در اوج بیچارگی و ذلت به تو رو آورده ام، پس مرا پیش دوستانت بی آبرو مکن. خدایا لایق نیستم لایقم گردان و در این لیاقت سرفرازم بگردان.

ادامه دارد...


منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده