شهید صادقی: "جبهه" میعادگاه عاشقان وصال است
لازم به ذکر است برادر دیگر علیرضا که محمدرضا نام داشت نیز به درجه رفیع شهادت نایل شده است.
متن وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللَّهَ اشتَرى مِنَ المُؤمِنينَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقتُلونَ وَيُقتَلونَ وَعدًا عَلَيهِ حَقًّا فِي التَّوراةِ وَالإِنجيلِ وَالقُرآنِ وَمَن أَوفى بِعَهدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاستَبشِروا بِبَيعِكُمُ الَّذي بايَعتُم بِهِ وَذلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظيمُ
خداوند جان مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آنها در راه خدا جهاد میکنند که دشمنان دینی را به قتل برسانند و یا خود کشته شوند این وعده قطعی است به خدا و عملیست که در سه کتاب آسمانی تورات انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا با وفاتر به عهد کیست ای اهل ایمان شما به خود در این معامله بشارت دهید که این معاهده با خدا به غنیمت سعادت و پیروزی بزرگی است. «سوره توبه آیه 111»
با سلام و درود فراوان به امام زمان و نایب بر حقش امام خمینی و با سلام و درود فراوان به رزمندگان اسلام و با سلام و درود فراوان به شهیدان گلگون کفن از صدر اسلام تا عاشورای حسینی و از عاشورای حسینی تا عاشورای خمینی و با سلام و درود فراوان به معلولین مجروحین و جانبازان اسلام و با سلام و درود فراوان به خانواده های مفقودین اسرا مجروحین معلولین و شما امت شهید پرور حزب الله و به امید باز شدن راه کربلا حسینی و آزادی اسرای عزیز.
با عرض سلام خدمت شما امت حزب الله و خانواده ام و
دوستان آشنایان همسایگان و هم کلاسی هایم قصد من درد آوردن سر شما نیست فقط چند
کلمه درد دل و صحبت دارم به عنوان وصیت ولی من کوچکتر از آن هستم که شما را وصیت
کنم. امیدوارم که مرا ببخشید مزاحم وقت گرانبهای شما می شوم.
«جبهه» تمام فکر و ذکرم بود
موقعی که صدام یزید جنگ را به ما تحمیل کرد من در آن موقع از نظر سنی و جثه کوچک بودم و مسئولین از آمدن من به جبهه جلوگیری میکردند و تنها آروز و فکر و ذکر من شده بود که به جبهه بیایم خیلی این در اون در زدم ولی نشد تا اینکه سرانجام بعد از سه سال جنگ سن من به سن قانونی رسید و من از مدرسه برگه اعزام گرفتم و به جبهه اعزام شدم این خلاصه در مورد اعزام من به جبهه بود.
دلیل جبهه آمدنم عشق به عشق خدا و امام حسین(ع)
صحبت زیاد است حرف زیادی برای گفتن دارم درد دل هم زیاد است امام چه کنم که وقت کم است و از خداوند می خواهم که کمک کند تا آنچه در دل دارم بگویم بعد از اینکه به جبهه آمدم وقتی که وارد محول برادران رزمنده شدم و آنها را با آن شور حال دیدم من را عجیب در فکر فرو برد وقتی که در فکر فرو می رفتم پیش خودم می گفتم هدف تو از آمدن به جبهه چه چیزی است آیا آمدی به عشق اسلحه یا اینکه آمدی گردش و یا اینکه به عشق خدا و امام حسین و ادای وظیفه ای که بر دوش داری؟.. چون در برخی از نشست های با فامیل و اطرافیان داشتم و مردم می گفتند: که این بچه های چهارده ساله که می روند جبهه همه اش به عشق اسلحه و تیر اندازی است باید به عده بگویم که سخت در اشتباه هستند.
عشق اسلحه نبود!
به قول یکی از برادارن که می گفت: ما اگر برای عشق اسلحه امده بود می توانستیم توی همون بسیج محله خودمان اسلحه بدست بگیریم و به قول بعضی ها قیافه بیام و جامون خوب بود و دیگه این همه سختی نداشت تشنگی، گرسنگی، مردن، اسیر شدن و غیر پس کسی این فکر می کنی بدان که کسی نمی تواند به عشق اسلحه جبهه بیاید چون اینجا همه اسلحه دارند و کسی به قیافه گرفتن محل نمی گذارد.
جبهه جای کسانی است که می توانند از همه چیز خود بگذرند!
این جا همه ساده بی آلایش و به دور از هواهای نفسانی هستند دوم عده ای که می گویند می روند برای گردش اینها هم سخت در اشتباه هستند چون اول از اینکه جبهه نه آب هوای خوب دارد و نه تفریح گاه است در جبهه یا هوا خیلی سرد است مانند کردستان یا خیلی گرم مانند جنوب، گرد و خاک همه جا هست و سر صدای زیادی دارد تشنگی دارد، غذا کم است دارد و مردن دارد زخمی شدن دارد اسیری دارد پس اینجا جای تفریح و گردش هم نیست پس اینجا جای کسانی است که از جان مال زن بچه و دیگر لذات دنیوی بریده است و برای هدفی مقدس در این مکان مقدس پای گذاشته است جبهه جای کسی است که تمام فکر ذکرش عبادت خداوند و تزکیه نفس و جهاد برای رضای خداوند و خود سازی است تا به سوی معشوق خودش که همان خداوند است برسد.
منبع: مرکز اسناد اداره کل
بنیاد شهید شهرستان های استان تهران