وعده ای که وفا نکرد!
شهید «حسین هداوند» در روز چهارشنبه بیست و نهم تیر ماه 67 نوشته است را در ادامه می خوانید؛
بسم الله الرحمن الرحيم
با عرض سلام به رهبر كبير انقلاب و با سلام بر شهدا و رزمندگان اسلام و خانواده شهدا و با عرض سلام بر شما مادر خوب و خواهر گرامي و برادران بزرگوارم و با سلام بر خانواده خودم منيژه و فرزندانم و با سلام بر زن برادرانم و برادر زاده هاي عزيزم:
اميدوارم كه حال شما عزيزان خوب و سلامت بوده باشيد و هيچ ناراحتي نداشته باشيد اگر از احوال اين بنده حقير خواسته باشيد. بحمدالله خوب و سلامت هستم و هيچ ناراحتي ندارم و اميدوارم كه شما هم براي من ناراحت نباشيد كه من در اينجا به قول محسن مي خورم و می خوابم.
الان كه دارم براي شما عزيزان نامه مي نويسم روز چهارشنبه بیست و نهم تیر ماه 67 ساعت هفت و پنج دقیقه غروب مي باشد اين را بگويم كه ما تا ديروز در غرب بوديم و امروز به جنوب آمديم و به اميد خدا جنگ هم كه مي خواهد صلح شود.
و سلام مرا به پدر و مادر و برادران و زن برادر و خواهران و شوهر خواهران خودت برسان و سلام مرا بر آمنه كه آن را فراموش كرده بودم برسان و همچنين به ديگر دوستان و آشنايان منيژه از احوال خانه و بچه ها برايم بنويس كه من چند شب پيش خواب بچه ها را ديدم از اينجا براي ليلا و علي اكبر مي نويسم.
با شما خداحافظي مي كنم سلام بر فرزندان خوبم ليلا و علي اكبر و رقيه اميدوارم كه حال شما خوب بوده باشد و ليلا دخترم اميدوارم كه تو درست را خوب بخوانی. علی اكبر پسرم اميدوارم كه حال تو هم خوب بوده باشد و اگر شما از حال پدر خود خواسته باشيد. خوب هستم پسرم اميدوارم كه تو زياد مامان را اذيت نكنيد ديگر عرضی ندارم خداحافظ به اميد ديدار.