«شهادت» لباس دامادی من است
شهید ابوالقاسم پورحسینی وصیت نامه ای در هشتم آذر ماه 59 نوشته است که در ادامه می خوانید:
براستی جهاد دری از درهای بهشت است : " علی علیه السلام "
بنام خدا
با درود و سلام حضور رهبر انقلاب و شهیدان راه آزادی :
خدایا به ما آن توانی را ده که در راه تو فداکاری کنیم و بتوانیم در راه تو تهفه جان و مالی را که داریم بدهیم : خدایا گناهان گذشته ام را ببخش .
من مرگ را انتخاب می کنم و با جان و دل آن را در آغوش می گیرم امیدوارم که لیاقت داشته باشم که به مقام رفیع شهادت برسم و اگر در این راه مقدس که در پیش گرفتم شهید شدم از خانواده ام می خواهم که باری من گریه نکنند و همانطور که آرزوی دیگر شهیدان بود برای آنها شهادت عروسی است و باید جشن گرفت و شادی کرد، نه عزا، برای من هم عزا نگیرند بلکه افتخار کنند که شهیدی در راه خدا داده اند خون من رنگینتر از دیگران نیست و حتی جان من ناقابل است که در این راه فدا کنم.
به پدر و مادرم درود می فرستم که فرزندی چون من تربیت کردند من تمام وجودم را فدای خانواده ام و رهبرم و اسلام و ملتم می کنم که امیدوارم این را از من قبول کنند هر چند قابل شما و رهبر انقلاب را ندارد ما جوانان باید این انقلاب را با خون خود حفظ کنیم که امیدوارم بتوانیم این رسالت را که بر دوش ما و مردم ما است بخوبی انجام دهیم و از رهبر خود پیروی کنیم و از خدا بخواهیم که مانند او ما را در راه اسلام و هدف خود استواد کند انشاءاله به امید پیروزی اسلام و نابودی کفار در صورتی که ارشاد در مورد آنها بی اثر باشد.
من مرگم را خودم انتخاب کردم ، مرگی که بالاخره روزی بسراغم خواهد آمد.
" امام حسین ( ع ) " جوانان ما طالب شهادتند : " امام خمینی " یا پیروز می شویم
یا شهید : " امام خمینی " ماه محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر : " امام خمینی "
اگر کشته شدم دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا ببیند که همراه خود چیزی نمی برم و چشمانم را باز بگذارید که ببینند کورکورانه کشته نشدم و بر مزارم یخ بگذارید تا بجای مادرم بگرید.
منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران