سنگر علم و دانش را حفظ کنید
بسم رب الشهداء و الصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء و عند ربهم یرزقون
و مپندارید کسانی که در راه خدا شهید می شوند مردگانند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.
با سلام و با درود بی کران بر مهدی و نایب بر حقش خمینی کبیر و با درود بر رزمندگان و شهیدان و درود و سلام بیکران بر حسین بن علی سرور شهیدان ویگه تازمیدان نبرد و شهادت و با سلام به یاران پرجوش و خروشش که همچون پروانه ای بگرد شمع گشتند و در آخر در گرد همان شمع سوختند . و با این مقدمه وصیت نامه خویش را شروع می کنم .
اولین قسمت وصیت نامه من در رابطه با یک مسئله خیلی مهم که تمام دنیا و ابرقدرتها روی آن حساب می کنند اسلام و روحانیت است و منظور از این مسئله این است که سنگر اسلام را خالی نگذارید و پشتیبان روحانیت و امام باشید و خدای ناکرده مانند مردمان کوفه پیمان شکن نباشیم و بدانیم که راه امام راه حق و راه رستگاری می باشد .
و سخن بعدی من با برادران بسیجی خویش می باشد :
که ای برادران واقعا راه مستقیمی را انتخاب کرده اید راهتان را ادامه دهید و برای ظهور آقا و مولایمان دعا کنید که آقا از شما خواستار دعا برای فرجش شده است همانطور که به دیدار برادر بسیجیان رفته و از او خواسته که به تمام بسیجیها بگوید که برای ظهورش دعا کنند .
سخن بعدی با برادران محصل خویش ما باشد :
که ای برادران سنگر مدرسه را خالی نکنید که سنگری را که شما درون آن هستید از سنگی که رزمندگان درآنند آسیب پذیرتر و حساستر است چرا که اگرابرقدرتها بر مدرسه های ما تسلط پیدا کنند دیگر هیچ رزمنده ای نمی تواند با آنها مبارزه کند ولی جان رزمندگان را در جبهه های نبرد می توان پر کرد.
سخن بعدی من با پدر و مادر عزیزم می باشد:
موقعی که داشتم متن این وصیت نامه را کامل می کردم وقتی روی سخنم به پدر و مادرم افتاد از خودبیخود شدم که نتوانستم در طی این عمر کوتاه خدمتی هر چند کوچک به آنان بکنم و در همان حال از خدا خواستم که در راهش شهید شوم و بتوانم در آن دنیای عظیم خدمتی کوچک برایشان انجام دهم و آنان را شفاعت کنم.
پدر و مادر عزیزم می دانم که داغ فرزند جوان سخت است ولی بیاد آرید آن روز را که سالار ما امام حسین بن علی علی اکبر خویش را آنچنان با عشق به خدا داد و بیاد آرید آن روزی را که امام خمینی فرزند عزیز خویش جناب حاج آقا مصطفی خمینی را به خدا داد چگونه صبر کردند و به شما وصیت می کنم که شما نیز آنچنان صبر داشته باشید که باعث خشنودی من و خدا می شوید و به مادر و خواهرانم وصیت می کنم که زینب و ... کنند که خداوند با صابران است پدر و مادر عزیزم امیدوارم بعد از من با اعمالتان دنباله رو راه شهیدان باشید که اینچنین روح مرا شاد خواهید کرد . پدر و مادر عزیزم در خاتمه یک خواهش از شما دارم و آن اینکه بگم بر مرگ من گریه کنید گریه تان فقط برای مظلومیت سالارمان خمینی و یارانش باشد.
راجع به خودم که ای کسانی که زحمت می کشید و مرا به سوی جایگاه ابدیم می برید از شما خواستارم که اگر جنازه از من بجای مانده نشان رفیقان و همشهریان و آشنایانم دهید تا آنها حقانیت مرگ را درک کنند و بفهمند که روزی شما نیز به آن دنیا خواهید رفت و اگر چشمی بر جنازه ام بود چشمانم را باز بگذارید تا منافقان و ابرقدرتها بدانند راهم را با چشم باز انتخاب کردم نه مانند آنها کورکورانه و اگر دستی برایم ماند آنها رامشت کنند که ابرقدرتها بدانند جنازه ما نیز با آنان خواهد جنگید که شهیدان زنده اند الله اکبر اگر به خون آغشته اند و دهانم را باز بگذارید که بدانند که آخرین کلمه ای که بر زبان جاری کردم الله اکبر بود و خمینی رهبر و در خاتمه از شما خواهش می کنم که مرا در قطعه شهدای بهشت زهرا به خاک بسپارید.
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند *** فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی *** دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
اشهد ان لا اله الا الله *** اشهد ان محمد رسول الله
اشهد ان علی ولی الله *** خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
الله اکبر خمینی رهبر *** زنده باد اسلام و قرآن
السلام و علیکم و رحمته الله و برکاته
منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران