به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛
شهید علی اکبر حاج عابدینی/ بیست و پنجم اسفند 1347، در شهرک پارچین از
توابع شهرستان پاکدشت به دنیا آمد. پدرش عباس، در صنایع دفاع کار می کرد و
مادرش صغرا نام داشت. در حد دوره ابتدایی درس خواند. سیم پیچ الکتروموتور
بود. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و ششم دی 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پهلو، شهید شد.
مزار وی در بهشت زهرای شهرستان تهران واقع است.
از تولد تا شهادت؛
شهید عابدینی، پایان دوره تحصیلات او ، با پیروزی انقلاب اسلامی همزمان شده بود. بعدها تاثیر
آن سالهای ایثار و شهادت بر روی شخصیت علی اکبر کاملا واضح بود. او در سن و سال
نوجوانی ، پسری پر شور، فعال و علاقه مند به انقلاب شده بود. همین خصوصیات او را
جذب کمیته انقلاب اسلامی کرد. تا آن جا که بیشترین وقت خود را در این نیرو می
گذراند.
جنگ سایه ویرانی و آشوب خود را تازه بر سر ایران اسلامی افکنده بود که وجود علی
اکبر را شور و شوق رفتن به جبهه فرا گرفت اما او متولد 1347 بود و کمی سن و درس و
تحصیلش مانع رفتن او به جبهه بود.
درس را
تا سال دوم دبیرستان ادامه داد و تنها پانزده سال داشت که همراه بسیج سپاه
پاسداران به جبهه رفت و پس از چهار ماه به سلامت باز گشت . علی اکبر ، بلافاصله پس
از مشمولیت ، دفترچه آماده به خدمت گرفت و با شور و شعف فراوان، همراه با سپاهیان
محمد (ص) عازم جبهه های نبرد در جنوب کشور شد. محل خدمت او ، منطقه عملیاتی
کربلای پنج بود. می گویند شجاعت و تلاش او در این عملیات توصیف ناشدنی بود. تازه
از خانواده اش خداحافظی کرده و به جبهه رفته بود که دوباره به خانه برگشت.
خانواده علی اکبر اگر چه خوشحال شده بودند اما ته دل خود احساس نگرانی می کردند.
یک روز مادر به طور اتفاقی ، در ساک او ، چشمش به لباسهای عجیب و غریبی افتاد.
همین که موضوع را با علی اکبر در میان گذاشت، متوجه شد که علی اکبر قصد دارید حرف
را به بیراهه بکشد و حواس او را از موضوع پرت کند ، اما مادر اصرار کرد که بگو این
لباس ها در ساک تو چه کار می کند .
علی اکبر توضیح داد که این ها، لباسهای ضد
حمله شیمایی اند. همان موقع بود که خانواده به اهمیت ماموریت و همچنین خداحافظی دو
گانه علی اکبر پی برد. عملیات کربلای پنج سومین و البته آخرین عملیات علی اکبر
بود. در منطقه شلمچه سربازی مخلص و فداکار در حال حمل و انتقال مجروحین، با اصابت
ترکش خمپاره ی لشگر خصم به شهادت می رسد. او به وقت شهادت لبخندی بر لب داشت . همه
او را دوست داشتند . او چون شهادت خوب بود.
منبع: مرکز اسناد اداره کل
بنیاد شهید شهرستان های استان تهران