کد خبر : ۴۴۵۹۸۶
۱۳:۴۸

۱۳۹۷/۱۰/۱۲

«شهید حسین حق نظری» فرمانده گردان آر پی جی 7لشکر مکانیزه 31عاشورا

شهید حسین حق نظری هشتم اسفند ماه 1362 در جزیره مجنون به شهادت رسید.


«شهید حسین حق نظری» فرمانده گردان آر پی جی 7لشکر مکانیزه 31عاشورا

 حسين حق‏ نظرى در خانواده ‏اى مذهبى در مراغه متولد شد. او چهارمين فرزند خانواده بود. مادرش - رخشنده خانم - خانه‏ دار و پدرش - حسين‏قلى - كارمند بود.

حسين از همان دوران كودكي با قرآن آشنا شد و نماز را فراگرفت . او از كودكي به مجالس مذهبي و زيارت قبول امامان و معصومين علاقه داشت . از پنج سالگي با دوستان و آشنايان در سفرهاي زيارتي همراه می شد و چندين بار به مشهد مقدس رفت . تحصيل خود را در دبستان شمشيري آغاز كرد و در مدرسه راهنمايي دكتر شفق ( ابوذر فعلي ) و دبيرستان امام خميني فعلي در رشته علوم تجربي ادامه داد . در تمامي مراحل تحصيل از شاگردان موفق بود .
مطالعه كتاب و توجه به مسائل تربيتي و اخلاقي سبب شد از همان دوران نوجواني ، بسياري از مسائل را رعايت كند . در اقامه نماز ، انضباط در كارها ، كوتاه سخن گفتن ، كم خنديدن و پرهيز از حركات ناشايست بسيار دقيق بود . حسين در سال 1356 ، با جريانات سياسي روز آشنا شد و با آغاز قيام مردم عليه رژيم پهلوي به مبارزات مردمي عليه شاه پيوست . او در تظاهرات شركت فعال داشت و يك بار در جريان درگيري با مأموران رژيم مجروح شد . در بحبوحة انقلاب در مسجد شهدا در مجالس سخنراني آقاي اروميان حضور مي يافت .
حسين به پدر و مادرش علاقه فراوان داشت و به آنان احترام بسيار مي گذاشت . چندين بار آنان را به زيارت امام رضا (ع) برد . رفتار و اخلاق او بسيار شايسته و متناسب با دستورات اسلامي بود . با تجملات و مصرف زياد مخالف بود .
پس از پيروزي انقلاب با همكاري گروهي از دوستانش پايگاه حمزه سيدالشهداء را تأسيس كرد و در همين پايگاه ، كتابخانه اي براي استفاده عموم داير نمود . در اين زمان ، اوقات فراغت او با مطالعه كتابهاي استاد شهيد مرتضي مطهري ، آيت الله سيد محمود طالقاني ، آيت الله دستغيب ، دكتر علي شريعتي و آيت الله ناصر مكارم شيرازي مي گذشت . با شروع غائله كردستان ، به اين منطقه اعزام شد . با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب به عضويت رسمي اين ارگان درآمد ، و در مهاباد فرماندهي نيروهاي پاكسازي كننده را به عهده گرفت . همواره سعي داشت مأموريتهايش را به بهترين نحو انجام دهد . حق نظري هميشه دوستان و همرزمان خود را به برگزاري نماز جماعت ، شركت در نماز جمعه و در جلسات دعاهاي كميل و توسل توصيه مي كرد و خود نيز در اين گونه اجتماعات حضور مي يافت .

«شهید حسین حق نظری» فرمانده گردان آر پی جی 7لشکر مکانیزه 31عاشورا

زماني كه پس از عمليات پاكسازي براي اولين بار نماز جمعه در مهاباد برگزار شد به دوستانش گفت :
ما بايد با لباس فرم سپاهي در نماز جمعه حاضر شويم تا بتوانيم حضور خود را در صحنه نشان داده و با اين حضور به منافقين ضربه بزنيم و قدرت جمهوري اسلامي را نشان دهيم .
پس از پايان عمليات پاكسازي مهاباد وقتي ويراني شهر را ديد اظهار تأسف كرد و مرتب مي گفت : « بايد تلاش كنيم با اخلاق و رفتار درست ، ضد انقلاب را به طرف خود جذب كنيم تا بيش از اين به منطقه آسيب نرسد. »


با شروع جنگ تحميلي ، حق نظري جزء اولين افرادي بود كه در جبهه ها حضور يافت . او با گذراندن يك دوره آموزش مربي گري ، آموزش سلاح در واحد آموزش سپاه پاسداران در پادگان ابوذر مراغه را آغاز كرد . همواره سعي مي كرد تمامي نكات لازم را به افراد تحت تعليم آموزش دهد و مي گفت كه چون اين افراد بلافاصله به جبهه اعزام می شوند بايستي تمامي مسائل را به آنان آموزش داد .


در همين دوران در كنار مطالعه كتابهاي مذهبي ، كتابهاي آموزشي نظامي را نيز مطالعه مي كرد و به ديگران هم سفارش مي كرد كتابهاي نظامي مطالعه كنند و تاكتيكهاي نظامي را فراگيرند تا از اين طريق جبران كمبودها بشود .


يكي از همرزمان حق نظري مي گويد :
در اوايل جنگ ، زماني كه آبادان در محاصره دشمن قرار گرفت من و حسين به همراه يك گروه سيصد و پنجاه نفري پس از طي يك دوره آموزش فشرده به جبهه اعزام و در ايستگاه 7 آبادان مستقر شديم ، در ايستگاه 7 آبادان نزديك ترين فاصله با عراقي ها 600 متر بود . حق نظري تا نزديك ترين نقطه به عراقي ها مي رفت و از آنها هيچ هراسي نداشت . چنان با استقامت و خوددار و بردبار بود كه وقتي زخمی شد و در بيمارستاني در تهران بستري گرديد ، به خانواده اش اطلاع نداد و پس از بهبودي بلافاصله در جبهه حضور يافت . در اوقاتي كه از جبهه به زادگاهش بازمي گشت ، به خواهران كوچكتر خود نماز و قرآن مي آموخت و جلسات تفسير و احكام تشكيل مي داد .او در سپاه پاسداران آموزش خمپاره 120 ميليمتري ديد و مدتي خمپاره چي سپاه بود . همرزم حق نظري مي گويد :
از خصوصيات بارز حق نظري ، تواضع و مهرباني بود كه اغلب دوستان و همرزمانش به آن معترفند . نقل است كه در اوج عمليات ، زماني كه جزيره مجنون در محاصره دشمن بود و يكي از عراقي ها را اسير گرفته بودند ، دوست ايشان تصميم مي گيرد ، اسير را بكشد ولي حق نظري با وجود مشكلات بسيار در انتقال اسير به پشت جبهه از اين كار جلوگيري كرده و گفته بود : « اگر مي خواهي او را بكشي اول مرا بزن بعد او را . » و خود اسير را با موتورسيكلت به پشت جبهه انتقال داد .
حسين در پادگان امام رضا (ع) معاونت پادگان را بر عهده داشت و در اين زمان آموزش اسلحه مي داد . سپس در منطقه سرپل ذهاب در پادگان ابوذر فرماندهي گردان توحيد را بر عهده گرفت . اولين مأموريت گردان تحت فرماندهي او ، حفظ قله ابوذر بود . اين قله موقعيت خطرناكي داشت چرا كه عقبه نداشت و داراي گذرگاه هاي خطرناك و نزديك به عراقي ها بود . حسين ، شبها از گذرگاه ها عبور و به افرادش سركشي مي كرد .

«شهید حسین حق نظری» فرمانده گردان آر پی جی 7لشکر مکانیزه 31عاشورا

در عمليات بزرگ آبي خاكي خيبر ، گردان آر.پي.جي زن ها را فرماندهي مي كرد . در شب عمليات به همراه گردان خود در عقبه ، پشت خاكريزهاي پاسگاه برزگر منتظر بود تا به محض اعلام نياز حركت كند . وقتی رمز عمليات خيبر « يا رسول الله » از بي سيم اعلام شد و نيروهاي آر.پي.جي زن براي آغاز عمليات لحظه شماري مي كردند و فرمانده خود را درباره زمان ورود به عمليات آماج سؤالات قرار مي دادند , حسين براي آن كه به پرسشهاي مكرر آنها جواب ندهد ، خودش را مشغول مي كرد و يا از آنها دور می شد . روز اول و دوم در انتظاري جانكاه سپري شد . در غروب روز سوم حسين و يارانش دعاي توسل خواندند . شب هنگام حق نظري به نماز و عبادت مشغول شد . در هنگام عبادت روحيه اي خاص داشت به طوري كه دوستانش متوجه تغيير حالتهاي روحي وي شدند . روز چهارم عمليات دستور حركت گردان آر.پي.جي زن ها به فرماندهي حسين صادر شد و همه افراد به سرعت به سوي محل پرواز بالگردهای شنوك دويدند . در اين زمان چون تمامي قايقها توسط دشمن هدف قرار گرفته بود ، افراد مجبور بودند با بالگرد به منطقه عملياتي وارد شوند . پس از آن كه دو گروه از گردان آر.پي.جي زن ها وارد منطقه شدند در محل « بنه تداركات » استقرار يافتند . نزديك غروب بالگرد سوم ، حامل نيروهاي گردان بر فراز منطقه نمودار شد اما ناگهان جنگنده هاي عراقي ظاهر شدند و به طرف آن حمله كردند ، در حالي كه چشمان بسياري از افراد گردان به آسمان دوخته شده بود . هليكوپتر حامل افراد ، هدف چند موشك عراقي قرار گرفت و در هاله اي از آتش قرار گرفت و در آب سقوط كرد . اين صحنه اندوه و نگراني بسياري در افراد گردان ايجاد كرد و حسين خود نيز تحت تأثير اين صحنه بسيار اندوهگين بود ، ولي فرداي همان روز با قاطعيت فرمان حركت داد و افراد با كاميون و خودرو به شهرك جزيره مجنون رفتند در حالي كه تعداد افراد فقط نوزده نفر بود . پس از پياده شدن از خودروها وضو گرفتند . براي رسيدن به خط مقدم به صورت ستوني در داخل كانال بزرگي حركت كردند . در اين زمان مهدي باكري - فرمانده لشكر عاشورا - در منطقه حضور داشت و حسين به افرادش دستور داد پس از رسيدن به محل استقرار ، خود را به فرمانده لشكر معرفي كنند و خود براي انجام كاري به عقب برگشت . گروه پس از معرفي به آقاي باكري در پشت خاكريزي مستقر شد و به پدافند از منطقه پرداخت اما تعداد افراد نسبت به طول خاكريز كم بود به همين دليل افراد مجبور شدند هر ده تا پانزده متر يك يا دو نفر بايستند . چون گردان آر.پي.جي زن بودند مي بايستي به صورت ضدزره عمل مي كردند . حدود ساعت دو بعد از ظهر عراقي ها با هشت تانك تي 72 و ده قبضه توپ 106 پاتك كردند . حق نظري دستور داد كسي تيراندازي نكند و دو نفر از افراد را به انتهاي خاكريز فرستاد ؛ چون انتهاي خاكريز باز بود و بايد از آن محافظت می شد . در همين موقع يكي از تانكها به دويست متري نيروهاي حق نظري رسيد . يكي از افراد بلافاصله آر.پي.جي شليك كرد ولي موشك در برابر تانك تي 72 كارگر نشد و تانك به پيشروي خود ادامه داد اما در يك لحظه تانك مذكور اقدام به عقب نشيني كرد و اين مسئله براي افراد گردان تعجب آور بود . در عين حال كه حملات از جهت هاي مختلف ادامه داشت و هر لحظه گلوله توپي به خاكريز اصابت مي كرد و صحنه اي از خون و دود و آتش به وجود آورده بود . تعداد نيروهاي خودي بسيار كم بود و خمپاره هاي موجود امكانات پيشرفته اي نداشت و فاقد زاويه ياب بود و گلوله ها شليك نمی شد . تا جايي كه حق نظري چند گلوله را با دست پرتاب كرد و آنها نيز در كنار خودروهاي عراقي فرود مي آمد و عمل نكرد . چون تعداد افراد كم بود و اميدي به نيروي كمكي وجود نداشت مجبور بودند صبر كنند تا تانكها به نزديك ترين فاصله برسند ، سپس آن را با تيربار هدف قرار دهند . در پاتك دوم ، عراقي ها با قدرت بيشتري به سمت خاكريز پيشروي كردند . عراقي ها 7 تيپ در آن منطقه وارد عمليات كرده بودند و فكر مي كردند يك لشكر پشت خاكريز مستقر است . يكي از همرزمان حسين مي گويد :
حسين به من گفت : « وقتي يكي از تانكهاي عراقي جلو آمد و پهلو گرفت آر.پي.جي را آماده كن . من مي روم بالاي خاكريز نگاه مي كنم . هر وقت اشاره كردم برخيز و شليك كن . » حسين به بالاي خاكريز رفت و با دست به من اشاره كرد بيا . وقتي به نزديك وي رسيدم ديدم از سمت چپ تركش به گيجگاه او اصابت كرد و خون با فشار به ارتفاع نيم متر فوران مي كند و آرام سرش را بر روي خاكريز گذاشت . آر.پي.جي را انداختم و به نزديك او رفتم و سرش را بلند كردم و روي پايم گذاشتم و دو دفعه گفتم شهادتين را بگو اما او با چهره اي آرام به شهادت رسيده بود .

«شهید حسین حق نظری» فرمانده گردان آر پی جی 7لشکر مکانیزه 31عاشورا

حسين حق نظري ، آثار هنري در زمينه خطاطي و نقاشي نيز داشت كه متأسفانه باقي نمانده است . جسد شهيد حق نظري در محل گلشن زهرا (س) در شهرستان مراغه به خاك سپرده شده است .


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه