جبهه کجاست؟
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید حمزه موسوی/ سوم مرداد 1341 در روستای گنگدوک از توابع شهرستان میانه به دنیا آمد. پدرش علی، در اداره برق کارگری می کرد و مادرش خانم بالا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اتو مکانیک درس خواند ودیپلم گرفت و برقکار ساختمان بود.به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست وششم آذر 1361 با سمت فرمانده دسته در پاسگاه موسیان توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید.اثری از پیکرش به دست نیامد.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
هم از آنیم و بسوی او بازمی گردیم
مرگ حق است یعنی همانطوری که زندگی می کنیم مرگ نیز جزئی از زندگی است مراحلی از زندگی بشر است .
یا بقول مولا علی (ع) مرگ پلی است که این جهان را به آن جهان اخروی وصل می کند دوم اینکه مرگ برای بشر دو نوع است یکی اینکه مرگ به سراغ بشر می آید و دیگری اینکه بشر خود مرگ را انتخاب می کند همانند مولا سید الشهدا امام حسین (ع) که فرموده است مرگ با سعادت بهتر از زندگی با ذلت است . پس بنظر من راه رو ( پیرو ) حسین (ع) هیچوقت مرگ با سعادت را با زندگی در خفت عوض نمی کند .
مطالبی که در زیر می نویسم برای روزی است که شاید اتفاق بیفتد
اگر من روزی به جبهه رفتم من به منظور مردن به جبهه نرفته ام بلکه به منظور کشتن و جلو ظلم و تجاوز را گرفتن رفتم و اگر چه در این راه شهید شدم جزو سربازان کربلا می باشم زیرا که مولای ما سید الشهدا امام حسین (ع) فرموده است ( کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا ) یعنی در هر روزی که علیه ظلم و ستم و تجاوز قیام شود آن روز عاشورا است.
و در هر جائی که این اتفاق رخ دهد همان کربلاست پس اگر روزی من به جبهه رفتم حالا جبهه چه بخواهد بین ایران و عراق باشد و چه در جاهای دیگر مثل فلسطین و اسرائیل یا دولتهای مرتجع منطقه خلیج فارس که خون مسلمین را می مکند و به حلقوم آمریکای جهان خوار می ریزند پس منظور من از جبهه در کشور خودمان ایران نیست بلکه هر جا که مسلمین تجاوز و ستم شده باشد همانجا کربلاست و ما آنجا باید عاشورا را پا کنیم.
و در ضمن حرفی که با مادرم و همچنین با خانواده ام و فامیلهایم دارم این است؛
البته اگر روزی به جبهه رفتم و شهید شدم که قسمت بالای این نامه جبهه را توضیح داده ام و همچنین گفته ام که من به منظور کشتن متجاوزین به اسلام و به مسلمین به جبهه می روم . ولی اگر شهید شدم و مادرم اگر زیاد گریه کرد این حرف را به مادرم می گویم که مادر اگر خواستی برای من گریه کنی اول برای شهداء کربلا گریه کن بعد برای من اگر یک موقعی گفتی که پسری روی ... بود ناکام شهید شد این را بدان که پسر امام حسین (ع) علی اکبر نیز ناکام بود.
و همچنین ما شهداء ناکام زیادی در جنگ بین ایران و عراق داشتیم و یان را بدان که روزی که امام حسین برای جگر گوشه اش علی اکبر عروسی بگیرد و برای ما نیز عروسی ... چون که جزو سربازان و پیروان او بوده ایم و بشهادت رسیده ایم و مسئله دیگر اینکه اگر شهید شدم و جنازه ما بدستتان نرسید زیاد ناراحت نباشید زیرا امام زمان (ع) خودش می داند که سربازان گم نامش کجا دفن شده اند همانطوری که می داند مادرش زهرا سلام الله علیه کجا دفن شده پس برای این هم زیاد ناراحت نباشید چون فرمانده ما امام زما ناست و ما سربازان اوییم.
و مسئله دیگر اینکه اگر من شهید شدم و مادرم زیاد گریه کرد این حرف را به مادرم می زنم که مادر زیاد گریه نکن برای اینکه شهدا پیش امام حسین می روند پس مگر تو دوست نداری که پسرت پیش امام حسین (ع) باشد . در آخر پیروزی مسلمین در تمام جهان خواهانم به امید به احتزاز در آمدن پرچم اسلام در تمام دنیا.
تمامی شما را به خدای بزرگ می سپارم. مرگ حق است .همانطوری که ما زندگی می کنیم همانطور نیز باید بمیریم و چه مسلمان باید قبل از مرگ وصیت نامه ای داشته باشد ما هم احترام به این کار کردیم . پس در اینجا توضیح می دهم که دارائی را بعد از من چگونه به مصرف برسانید .در پایان موفقیت همه ی شما را و همچنین همه مسلمین را و پیروزی حق علیه باطل در تمام دنیا و به احتزاز در آمدم پرچم توحید در تمام دنیا را خواهانم .خداوند پشت و پناه همه تان باشد .
دستخط شهید «سیدحمزه موسوی»؛
و نکته ای که در آخر به نظم رسید این بود که حلالی
از پدرم و مادر و همچینن از دوستان و آشنایان بگیرم . اول از مادرم می خواهم که
شیرش را زحماتش را که برای بزرگ کردن من کشیده است حلال کند . دوم از پدر می خواهم
زحماتی که برای تحصیلاتم و برزگ کردن من کشیده است حلالم کند . سوم از عمو برادر
دائی بقیه ی دوستان و آشنایان و دیگر پدر و مادرم روی هم رفته من بچه ی عصبی و
شروری بودم از شما می خواهم که خلافهائی که از من دیده اید به بزرگی خودتان ببخشید
.