نسیمی از بهاران/ عملیات والفجر «هشت»
سهشنبه, ۰۶ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۵۴
اولین آمبولانس که بنده راننده آن بودم سوار قایق شدیم، با وصفی که از اروند و جزر و مد آن وجود حیوانات عظیم الجثه شنیده بودم ترس و وحشت تمام وجودم را گرفت. بر خود مسلط شدم و کنار قایقران رفتم شروع به صحبت کردک که مقداری آرامش بگیرم. قایقران از عمق یکصد متری اروند وجود کوسه هایی که باعث واژگونی چندین قایق شده، مدت طی مسیر اروند را به ساعتی بر ما گذراند.
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ مجموعه حاضر را «نسیمی از بهاران» نامیده ایم. که مزین به خاطرات تعدادی از ایثارگران دوران دفاع مقدس از روستای آبباریک ورامین می باشد. که با تأمل و سیر در آن یاد آن یوسف ستان در اذهان تداعی می کند. گرچه این مجموعه کوچک نمایش گر قطعه کوچکی از آن کاروان عظیم بیش نیست. لکن از به هم پیوستن قطعات کوچک است که هر رزمنده دوران دفاع مقدس با بیان خاطره خود احیاگر آن پیکره عظیم می شود. ضمن حمد و سپاس به درگاه احدیت که توفیق همراهی با این کاروان و تفکر چینش گل های رنگارنگ در این زمان که تقدیم سبدگلی خوش بو به آیندگان را مدنظر بود.
«محسن صادقی» رزمنده بسیجی که سی ماه در جبهه حضور داشته روایت می کند؛
سختی های دوران دفاع مقدس و مناطق جنگی در سراسر جبهه های نبرد کم و بیش با توجه به حساسیت منطقه و رسته خدمتی از شدت و ضعفی برخوردار بود. لکن در بعضی مناطق هم از نظر نظامی و هم از نظر سیاسی و هم از نظر جغرافیایی و طبیعی سختی مضاعفی داشت. مثلاً عملیات والفجر هشت و تصرف شهر استراتژیک فاو و نوع عملیات، گذشت از اروند، خواب همه مستکبران را آشفته کرده بود.
لذا از هر جهت با دیگر مناطق تفاوتی اساسی داشت و دو یا سه روز از عملیات نگذشته بود که برای احداث اولین پالایشگاه اورژانس بایستی تعداد نه دستگاه آمبولانس به شهر فاو اعزام می شد. بنده به همراه هشت نفر دیگر غروب آفتاب از خسروآباد حرکت کرده و در کنار اروند که برای اولین بار، آن هم در شب آن رودخانه خروشان با عرض حدود یک کیلومتر را مشاهده می کردیم، رسیدیم.
قایق های مخصوص حمل خودرو آماده و اولین آمبولانس که بنده راننده آن بودم سوار قایق شدیم، با وصفی که از اروند و جزر و مد آن وجود حیوانات عظیم الجثه شنیده بودم ترس و وحشت تمام وجودم را گرفت. بر خود مسلط شدم و کنار قایقران رفتم شروع به صحبت کردک که مقداری آرامش بگیرم. قایقران از عمق یکصد متری اروند وجود کوسه هایی که باعث واژگونی چندین قایق شده، مدت طی مسیر اروند را به ساعتی بر ما گذراند.
در این بین توپ های بی صدا فرانسوی هم با اصابت بر روی آب بعضاً آب ها را متلاطم تر می کرد، همین عبور از اروند خود سختی مضاعفی بود که در مناطق دیگر نبود. وقتی به کنار شهر فاو رسیدیم قایقران درب عقب را باز کرد و بنده دنده عقب آمبولانس را از قایق بیرون راندم. با روشن شدن چراغ عقب آتش دشمن شروع شد با سر و صدای قایقران ماشین را خاموش کردم و از آن فاصله گرفتم و منتظر بقیه شدم.
وقتی همه آمبولانس ها رسیدند. هر چه منتظر راهنما شدیم خبری نشد با مشورت فرمانده گروهان قرار شد بصورت چراغ خاموش حرکت کنیم، لکن با توجه به تاریکی مطلق امکان حرکت وجود نداشت. با پیشنهاد بنده با قرار گرفتن خودروها با فاصله ده متری پشت سر هم و روشن کردن چراغ کوچک اولین خودرو با سرعت حرکت کنیم.
با حرکت ما بارش تیر و ترکش دشمن هم آغاز شد. لکن بحمدالله به کسی آسیبی نرسید تا به جاده آسفالته پشت کارخانه نمک رسیدیم، به محض رسیدن موتورسواری که راهنمای ما بود با چراغ دادن ما را متوقف کرد پرسید از کجا آمده اید راه را نشان دادیم. گفت در اسکله دو منتظر شما بودم شما در اسکله شش دقیقاً مقابل خط دشمن پیاده شده اید. این تغییر مسیر که با حرکت آب بوجود می آمد باعث تلفات فراوانی در این منطقه شده بود.
منبع: کتاب «نسیمی از بهاران» به قلم «احمد فخاری»
نظر شما