وصیت نامه «شهیدمجتبی ابراهیمی» در سالروز شهادتش می خوانید؛+ دستخط شهید
«شهید مجتبی ابراهیمی» در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «شما برادرانم، امیدوارم که در راه حفظ اهداف اسلام کوشا باشید و همیشه اسلام را حفظ کنید زیرا که جنایتکاران از اسلام می ترسند و امیدوارم که همیشه یاور خمینی باشید و در تمام مراحل زندگانی تن به سازش با جنایتکاران ندهید و مرگ سرخ را به از مرگ سیاه بدانید و تو برادران کوچکترم حمید و مرتضی امیدوارم که در سنگر مدرسه همیشه موفق و مؤید باشید.»
هیچ اسلحه ای بهتر از قلم نیست

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، شهید مجتبی ابراهیمی، یادگار «فرج‌الله» و «عذرا» نوزدهم فروردین 1342، در شهرستان ورامین به دنیا آمد. او تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. خطاطی می‌کرد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. این شهید گرانقدر دهم مهرماه سال 1361 در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای سیدفتح‌الله زادگاهش قرار دارد.

وصیت نامه شهید «مجتبی ابراهیمی» را در ادامه می خوانید؛

شهادت لاله را روئیدنی کرد*** شهادت جامه را بوئیدنی کرد

«بسمه تعالی»

«يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي»

ای نفس قدسی مطمئن و دل آرام (به یاد خدا) امروز بحضور پروردگارت بازی آی که تو خشنود (به نعمتهای ابدی او) و او راضی از تواست بازی آی و درصف بندگان خاص من در آی و در بهشت من داخل شو:

به نام خداوندی که ما را از نیستی به هستی آورد و به ما حیات بخشید تا در این دنیای کوچک زندگی کنیم و به ما نعمتهای فراوانی عطا کرد تا سپاس گوئیم نعمتهایش را و تسبیح کنیم عظمت، کمال و جلالش را و به ما اراده و اندیشه‌ای روشن بخشید تا چگونه زندگی کنیم و چگونه سویش حرکت نمائیم و به نام مهدی موعود (عج) سرورمان که در جبهه‌های نبرد بر علیه استکبار جهانی و رژیم بعث عراق رزمندگان مان را یاری می‌دهد.

تا پرچم اسلام را (لا اله الا الله) بر سر تا سر جهان به اهتراز در آوریم و سلام درود بی‌پایانم به رهبر عزیزمان خمینی بت شکن این پیر جماران و این چراغ هدایتمان که ما را از تاریکی به روشنائی هدایت کرد و ما را به خود آورد که چه بودیم و چگونه خواهیم شد و سلام گرمم از این مکان و زمان مقدس که در هر لحظه‌اش ایثار و فداکاری و جانبازی سربازان اسلام است به خانواده‌های شهدای انقلابمان که بهترین هدیه‌های خویش را در راه خدا دادند تا انقلابمان را به هدایت الله به پیروزی برسانیم.

و سلام دیگرم از اعماق قلبم به پدر و مادر گرامیم که با رنجها و مرارتهای فراوان مرا بزرگ نمودند و مرا به این راه مقدس مرا خواندند تا به یاری خدا بشتابیم و بر علیه کفر بپا خیزیم.

پدر و مادر عزیزم، امیدوارم که از اینجانب ناراحت نباشید زیرا که هر شخصی در زندگی خویش هدف و مقصودی دارد و با معیارهای مخصوصی به دنبال آن هدف می‌رود اما خط فکری و چگونه زیستن‌ها و فقط و فقط در راه خدا و برای الله است.

حتی نفسی که میکشیم زیرا که در حدیثی نقل شده که خدایا؛ ما را به اندازه یک چشم بر هم زدن بر خودمان وا مگذار، آری پدر و مادر مهربانم من این راه را با فکری روشن و امری واجب دانستم و با توکل بر خدا امیدوارم که وظیفه شرعیم را به خوبی بپایان رسانم و می دانید که در این راه اشتباه نکردم و از خدا می‌خواهم که هر چه در این راه گام برمی‌دارم اراده‌ام را استوارتر و استقامتم را بیشتر کند.

و خدایا تو شاهدی که ما (بسیجیها و سپاهان اسلام و ...) برای چه بدین جا آمده‌ایم و برای چه به مرگ خویش لبخند می‌زنیم و از یکدیگر می‌گیریم، برای اینکه ما عاشق توئیم ما عاشق رسالت محمدیم (ص) و ما شیفته امام زمان و نایبش خمینی هستیم و به این خاطر به جبهه آمده‌ایم تا ندای «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنیِ» و فی امامان را لبیک گوئیم و از اسلام عزیزمان دفاع نمائیم، زیرا که ما سر اسلام دعوا داریم و این وظیفه شرعی هر فرد مسلمان است که جهاد کند در راه خدا چه با جان و چه با مال و .. خدا می‌داند که من مالی و یا ثروتی ندارم که در این راه مقدس بدهم اما جانم را هدیه می‌کنم.

و امیدوارم که این جان نا قابلم که در راه تو میدهم بپذیری زیرا که تو این جان را به من دادی و چه خوب است که در راه تو داده شود و به جبهه ها می آئیم زیرا که عاشقان تو در آنجا هستند و به جبهه می‌آئیم با قلبی از تاریکی‌ها و با قلبی پُر از آرزو که شاید مورد لطف تو قرار گیرد که نظری بما بیفکنی و جلوه خودت را بر قلوبمان بتابانی و آن را صاف و شفاف کنی ای خالق من تو میدانی که گناهانی کثیر داریم و طاعتی قلیل از تو می‌خواهیم که گناهانم را ببخشی و به ما قدرتی بدهی که مسئولیتی را که بر دوشمان است به پایان رسانیم.

پیامی که به ملت عزیزمان دارم این است: خمینی را تنها نگذارید و در تمام سنگرها یاور خمینی باشید تا به این مملکت اسلامی آسیبی وارد نگردد و به سخنانش جامعه عمل بپوشانید که اطاعت از اولاً مر اطاعت از رسول الله است و اطاعت از رسول الله اطاعت از خداوند است و امیدوارم که شما ملت قهرمان و شهید پرورمان با ایثار ها و فداکاری‌های خویش این انقلاب را به انقلاب مهدی (عج) متصل نمائید.

انشاالله مادرم؛ آنچه که می‌خواهم، بگویم قلم از نگارشش و زبان از بیانش باز می‌ایستد زیرا که رنج‌ها و مرارت‌های فراوان شما را نمی‌توان بر روی یک یا دو سه صفحه گنجاند.

چه شبها و چه روزهایی که گذشت تا توانستی من ناقابل را بدین حد برسانید اظهار آن در توانم نیست و فقط خدا می‌داند که چه بوده و چه خواهد شد و میدانم که در این روزهای اخیر بر غم و اندوه شما افزون گشته اما با همه این ناراحتی‌هایی که ایجاد شده می‌دانم که این سختیها نمی‌تواند در اراده و ایمان شما تأ ثیر بگذارد و ما را از راهی که در پیش داریم منحرف نماید.

زیرا که زندگی همین است، جز سختی و تلاش چیز دیگری نیست اما باید با همه این گرفتاری‌ها مبارزه کرد قبل از اینکه او ما را به خاک کند و هرگز از این راه مقدس خسته و یا بی حوصله نشویم. واقع گرا و هدف گرا باشیم و حس کنیم موقعیت اسلام عزیزمان را در این مرحله از زمان که باید چگونه باشیم تا مفید واقع گردیم. مادر گرامیم این را بدانید که نمی خواهم زحمات شما را توجیه کنم زیرا که قادر به توجیه آن نیستم چون درد و زحمت را کسی حس می کند که خودش کشیده باشد.

اما با همه این مسائل ما باید به کارمان واقف باشیم. آنچه را می‌کنیم خالص و مخلص برای خدا باشد تا از این امتحان خداوند با موفقیت پیروز شویم مادرم که مسئولیت خود را در قبال اسلام انجام دهید زیرا که امروز مسئولیت بسیار سختی بر دوشمان است، مسئولیتی که در هر ساعتش خون مجاهدی از اسلام را به زمین می‌ریزند و ما باید ادامه دهنده این مسئولیت شویم و این را بدانید این خونی که در رگهای ما جاری است از آن اسلام است و چه بهتر که این خون در همین راه ریخته شود.

مادرم امیدوارم هنگامی که اسماعیلت را به قربانگاه عشق ملکوتی می برند تا به معبودش بپیوندند مرا حلال کنید و از کارهایی باعث غم و اندوه شما شده و یا باعث شد ببخشید و این را بدان اگر به افتخار شهادت نایل گشتم همه شما را می خوانم و از خدا تقاضا می کنم که شما را شفاعت کند.

ای هم دردم و ای غمخوارم، اگر این جانب در راه اسلام شهید شدم می خواهم که برایم گریه و زاری را کنار بگذارید و اندوه را در دلهایتان راه ندهید. دوست ندارم که شادیم عزا گیرید و یا سیاه بپوشید آن روز روزی است که به خدا می پیوندم و می خواهم که این مسائل را رعایت نمائید . در ضمن اگر شهید شدم، مرا در بین شهدای انقلابمان بهشت زهرا (ع)  دفن کنید.

پدرم سلام به پدر گرامی و تلاشگرم پدری که سختی می‌کشد تا سختی روزگار بر او چیره نشود و خودش را از اوان زندگانی با تلاش پیگیر وقف می‌دهد. تا زندگی مرفحی برای خانواده‌اش حاضر کند. روزها و شبها با زحمات فراوان و طاقت فرسای روز او را خسته نمی‌کند و همیشه به پیش میرود و حرکت و جنبش می‌کند و خدا او را توکل و یاری می‌دهد.

پدر مهربانم؛ آنچه لایق شماست (زحمات شما) نمی‌توانم ابراز نمایم نمی‌توانم احساسات عاطفانه و عشق نسبت به شما را باز گویم امیدوارم که خداوند ارج و ارزش همه این سختیها را به شما بدهد.

پدر جان می دانم که فرزند برای شما نبودم امیدوارم که از اینجانب دلگیر مباشید و مرا به بزرگی خویش ببخشید و می دانم که انتظاراتی از اینجانب داشتید و من نتوانستم فرزند لایقی برای شما شوم از این بابت خود ناراحتم و غصه و اندوه پیکرم را چیره کشته اما این را بدانید آنچه را که می‌کنم برا ی خداست و از خداوند می خواهم که از شما و از من راضی باشد.

خواهرم و تو ای یگانه خواهر گرامیم امیدوارم که اگر در زندگانی شما را رنجشی دادم به فاطمه زهرا مرا عفو کنید و از این بانوی گرامی درس عفت و طهارت را فراگیری تا بتوانی همچون او فرزندانی مفید برای اسلا م تربیت کنید زیرا که مسئولیت شما از مسئولیت‌های خیلی مهمی است که در نظام جمهوری اسلامی نقش مهمی را ایفا می کند و فرزندانت را به اسلام و قرآن آشنا کن و بدان که راه سعادت شما تنها با خانه داری نیست بلکه پیروی از فاطمه زهرا (س) است امیدوارم که در مجالس عزاداری از ائمه اطهار طلب آمرزش برای ما بندگان گناهکار بکنی.

و شما برادرانم، امیدوارم که در راه حفظ اهداف اسلام کوشا باشید و همیشه اسلام را حفظ کنید زیرا که جنایتکاران از اسلام می ترسند و امیدوارم که همیشه یاور خمینی باشید و در تمام مراحل زندگانی تن به سازش با جنایتکاران ندهید و مرگ سرخ را به از مرگ سیاه بدانید و تو برادران کوچکترم حمید و مرتضی امیدوارم که در سنگر مدرسه همیشه موفق و مؤید باشید و نماز و اعمال شرعیه خودتان را انجام دهید و بدانید که هیچ اسلحه ای بهتر از قلم نیست، قلم را زمین مگذارید و همیشه و در همه جا از حرمت خون شهیدانمان دفاع کنید.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته/ بیست و دوم شهریور 1361/  پادگان الله اکبر اسلام آباد غرب: مجتبی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده