نگاهی به دفتر زندگی نمایش نامه نویس «شهید التفات شرافتی» در سالروز شهادتش
به نيرو به تحصيال خود ادامه داد و در رشته ي علوم انساني موفق به اخذ ديپلم گشت .در اثر شوق فراوانش به اسلام و روحانيت شيعه به سوي مدارس علميه روي اورد و تحصيل علوم اسلامي را در مدرسه ي شيخ عبد الحسين تهران اغاز کرد.
پس از انکه حدود شش ما ه در انجا تحصيل نمودبه حوضه ي علوم اسلامي ولي عصر واقع در تبريز هجرت کرد از انجا به اتفاق مسئولان ان حوزه علميه براي باز ديد از مناطق جنگي وتقويت روحي رزمندگان به انجا رفنتد پس از 7ماه تنحصيل در ان مدرسه از طريق سپاه پاسداران تبريز لشکر «سيد الشهدا» با چهل و هفت نفر ديگر با طلاب ان حوزه علميه در طرح «لبيک يا خميني» براي مدت دو ماه راهی جبهه ها ي حق عليه با طل گشتند.
در حالي که با خواهش وتضرع موافقت مسئولان علميه را جلب کرده است گويا تاريخ است که تکرار ميشود واين ياران امامحسين (ع)هسنتد اخر در بين انان جواناني هم وجود داشتند با ارزوهاييوطره هايي براي زندگي اينده در حالي که ميدانستند اين کاروان را مرگ در پي است مي گفنتند از مرگ چه باک ؟
به سوي هدف ميروبم برخي از انان تازه داماد بودند واز بستر عيشو لذت به ميدامن کارزاز امده بئدند نه بدان علت که از زندگي خود ناراضي واز کامجويي ها سير شده باشند بلکه فيض ولذت شهادت را بيش از لذت و عيش و عشرت دوست مي داشتند انان مرگ را پايان زندگي نميدانستند وفکر نمي کرند.
که امروز وفردا خاتمه ميابد بلکه مرگ از نظر انان مرحله اي از تکامل بود وقتي ادمي به اينده اي اين چنين اميدواري داشته باشد تملق وچاپلوسي و ترس و بز دلي ندارد يک ماه از دو ماه را با مزدوران بعثي مبازره کردند.
که به هنگام به جاي اوردن نماز صبح با اصابت ترکش وخمپاره
بعثيون مزد ور به سر (الطفات )چشم از هستي
فاني به جهان باقي گشود وبه فيض شهادت نائل امد .واز انجايي که قبل از شهادت
ضمير پاکش اين مطلب را درک کرده بودقبل از اعزام به خط مقدم جبهه پاکت محتوي خرماي
خود رابهديگران داد وگفت "من شهيد خواهم شد "پروردگار در انوار رحمت خويش
جاودانه اش بدارد.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران