باري جبهه مکان مقدسي است عاري از هرگونه ريا
سهشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵۸
هم اکنون که قلم بدست گرفته ام ، وصيت نامه ام را آغاز مي کنم ، باري جبهه مکان مقدسي است عاري از هرگونه ريا ، حال ، اي خداي مهربان با اين مرگ عيني که از مکتبم دارم کمکم کن تا بتوانم از اين قفس تنگ و دنيایي خالي که مرا عذاب مي دهد خود را رها کرده...
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران:
شهیدحميدرضا خسروجردي بيستم خرداد 1347 ، در شهرستان ري به دنيا آمد. پدرش غلامرضا، خادم مسجد بود و مادرش معصومه نام داشت.تا پا يان دوره ابتدا يي درس خواند. كارگر تراشكاري بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. پانزدهم مهر 1366 ، در ميمك توسط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت تر كش خمپاره به شهادت رسيد. مزار وي در امامزاده عباس شهر چهاردانگه تابعه شهرستان
اسلامشهر قرار دارد.
" بسم رب الشهدا ء والصديقين "
والعصر ان الانسان لفي خسر ، الا الذين امنوا و عملو الصالحات و تواصو بالحق و تواصوا بالصبر .
" قسم به عصر ( نوراني رسول يا دوران ظهور ولي عصر ) که انسان همه در خسارت و زيان است ، مگر آنانکه بخدا ايمان آورده و نيکوکار شدند و بدرستي و راستي و پايداري در دين يکديگر را سفارش کردند .
وصيتنامه بسيجي علي اکبر خسرو جردي مورخه 5/2/65
هرگز زير بار ذلت نخواهم رفت امام حسين ( ع ) . درود بر خاتم پيامبران الهي حضرت محمد ( ص ) مصطفي صلي الله عليه و آله که براي رحمت به عالميان فرستاده شد ، سلام بر ائمه معصومين بالاخص آخرينشان حضرت قائم عجل الله تعالي فرجه که زمين را پر از عدل خواهد نمود ، درود بر امام امت خميني بزرگ آنکه امتي را رهبري کرده و به سوي خدا هدايت ميکند ، سلام و صلوات بر ارواح شهداي بزرگوار اسلام از صدر اسلام تا عصر حاضر ، درود بر اسلاميان در تمامي جهان ، و رزمندگان که در راه اسلام به جانفشاني و ايثار مشغولند و جان خود را با اخلاص و با رضاي خداوند متعال معامله گذاشته اند . هم اکنون که قلم بدست گرفته ام ، وصيت نامه ام را آغاز مي کنم ، باري جبهه مکان مقدسي است عاري از هرگونه ريا ، حال ، اي خداي مهربان با اين مرگ عيني که از مکتبم دارم کمکم کن تا بتوانم از اين قفس تنگ و دنيایي خالي که مرا عذاب مي دهد خود را رها کرده و در اين صراط مستقيم به کمال مطلوب برسم و اين جان ناقابلم را فداي اسلام عزيز بکنم و دينم را نسبت به اين انقلاب عظيم اسلامي که انسان گناهکاري چون من را حياتي تازه مي بخشد و از تباهي و پوچي به سر منزل مقصود مي رساند ادا نمايم ،
مطلب ديگر که از همه مهمتر است مسئله جنگ است و همه ما وظيفه داريم تا اين جنگ را به پيروزي برسانيم و رمز پيروزي هم اين است که بايد همه با هم يک دل باشيم و عقيده مان را يکي کنيم و دوم اينکه تمامي برادراني که توانش را دارند مخصوصاً جوانهاي شجاع و عزيزمان بايد بروند تا اين چراغي که روشن شده خاموش نشود تا روزي که نابودي تمامي مستکبرين و ظالمين جهان ، و پيروزي و سرافرازي تمام مظلومان و مستضعفان جهان باشند انشاء ال... و از تمام برادران و خواهران عزيز مي خواهم که ايمان به خدا داشته باشند و از خداوند بترسند که عذاب خدا حتمي است و خداوند تبارک و تعالي در آيه اي خطاب به فراريان از جنگ در قرآن چنين مي فرمايد :
شما همان کسانيد که پيش از آن که دستور جهاد براي مسلمين بيايد با کمال شوق و آرزوي جهاد و کشته شدن در راه دين مي گرديد پس چگونه امروز که به جهاد مامور شديد سخت از مرگ نگران مي شويد .
شما همان کسانيد که پيش از آن که دستور جهاد براي مسلمين بيايد با کمال شوق و آرزوي جهاد و کشته شدن در راه دين مي گرديد پس چگونه امروز که به جهاد مامور شديد سخت از مرگ نگران مي شويد .
پدر و مادر بزرگوارم اگر مي بيني که امروز فرزندت در سنگر اسلام و دفاع از قرآن و به فرمان خميني عزيزش به کربلاي ايران سفر کرد و در مقبال کفار بعثي خون خود را هديه به اسلام مي کند اين به خاطر همان وظيفه ايست که خداوند بزرگ بر دوش ما نهاده و بدان که اگر در اين امر خطير و آزمايش الهي صبر نمودي ، و در قيامت در برابر ، حسين بن علي و حضرت فاطمه زهرا ( س ) سربلند و رو سفيد خواهي بود ، خدايا دوست دارم همچو شمعي بسوزم و راه بر ديگران روشن نمايم ، فقط از تو مي خواهم که وجود مرا تباه نسازي و اجازه دهي تا آخر بسوزم و خاکستري از وجودم باقي نماند ، خدايا از دنيا خسته ام و دلشکسته ام و روح پژمرده ام خواهش پرواز دارد .
پدر و مادريکه با مشقت و تنگدستي در تربيت من کوشيديد ، سپاسگزارم و از اينکه نتوانستم فرزندي ، شايسته براي شما باشم شرمسارم و از شما ، پدر و مادرم و برادرانم و خواهرانم مي خواهم که از شهادت من ناراحت نشويد و بيتابي نکنيد تا خدا نکرده دشمنان اسلام خوشحال بشوند و من مي دانم مي خواستيد که براي من مراسم شادي بر پا کنيد . بدانيد که همان ، شهادت ، مراسم شادي من است که هميشه منتظرش بودم و به آرزويم رسيدم و از پدر و مادر و برادرانم و خواهرانم و تمام بستگانم و همگي همسايگان ،دوستان حلاليت مي طلبم و به اميد برافراشته شدن پرچم پر افتخار الله اکبر و لا اله الا الله در سرتاسر و ريشه کن شدن کفر و ظلم .
قدرت عشق بنازم که سرافرازم کرد
از سرافرازي چه حاصل که جان را فدا خواهم کرد
راه آخرت به درد مي خورد ، اگر چه خيلي براي بعضي ها سخت جلوه مي دهد ولي بخدا اگر کسي مقداري ايمان در قلب داشته باشد و روي بخدا بياورد که از آب آشاميدن هم راحت تر مي شود.
از شما تمنا دارم که به اين انقلاب و امام امت شهيد پرور وفادار باشيد که اينها بر حقند، سعي تان بر اين باشد که هر چه مي توانيد براي اسلام فداکاري کنيد سخني با دوستانم دارم :
شما هم عزيزان مثل سايرين به صبر و استقامت توصيه مي کنم من دوستي نداشته ام که بد يا نافرماني خدا را کرده باشند که بخواهم به آنان تذکر بدهم .
همه عزيزان انشاء ال... که خوب هستند اما نکته مهمي که بايد حتماً بگويم اين است که عزيزان اگر در جایي هستيد که کاري مي کنيد و يا مشغول خدمت ميباشيد و يا در پستي هستيد سعي کنيد که هميشه افتاده و هر چه مقامتان بالا ميرود متواضع تر باشيد .
اگر پستي به شما دادند خيال نکنيد در حد همان پست هستيد تواضع و تقواي فرد را بسنجيد و خداي نکرده ، مبادا از مقامتان سوء استفاده کنيد و مغرور شويد سعي کنيد که همه کارهايتان در راه خدا باشد و کاري نکنيد که مورد غضب خداوند قرار گيريد من که هيچ کار قابل توجهي براي شما عزيزان و سايرين انجام نداده ام و اميدوارم که اين چند کلمه انشاء الله موثر قرار بگيرد مرا هر کجا که پدر و مادرم صلاح ديدند اگر جنازه اي داشتم به خاک بسپاريد و از تمامي دوستان و آشنايان و هر کس که به نحوي با اين حقير برخورد داشته است يا که از اين حقير نافرماني يا دلخوري ديده است عاجزانه حلاليت مي طلبم و انشاء ا... که مرا ببخشيد .
يکشنبه دي ماه 14/10/1365
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
افتاده سري سوئي گلگون شده گيسوئي
ديگر نوبد دستي تا موي کند شانه
هر سوي گذر کردم
هر چه که نظر کردم
خاکستر و خون ديدم
ويرانه به ويرانه
اي واي که يارانم
گلهاي بهارانم
رفتند از اين خانه
رفتند از اين خانه
منبع: برگرفته از اسنادشهید درمخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
افتاده سري سوئي گلگون شده گيسوئي
ديگر نوبد دستي تا موي کند شانه
هر سوي گذر کردم
هر چه که نظر کردم
خاکستر و خون ديدم
ويرانه به ويرانه
اي واي که يارانم
گلهاي بهارانم
رفتند از اين خانه
رفتند از اين خانه
نظر شما