لحظه ای از یاد خدا غافل نبود
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید علی اصغر سنگ سفیدی/ در سال 1347 در قریه حسین آباد کنگاور دیده به جهان گشود تمام اعضای خانواده از بدنیا آمدن این مولود مبارک خوشحال و با نشاط بودند . مادرش در گوش او اولین سخنش را با اذان و اقامه آغاز کرد که این آوای خدایی در روح و جسم علی اصغر جلوه گر شد . مادرش چون عاشق خاندان عصمت و طهارت بود نامش را علی اصغر نهاد.
شهید سنگ سفیدی از همان دوران کودکی به مسائل شرعی اهمیت زیادی می داد او
در خانواده توسط پدر و مادرش با مسائل دینی آشنا شد و در هفت سالگی قدم به مکان مقدس
مدرسه نهاد او دردرس خواندن در مدرسه نمونه بود ولی تقدیر الهی چنین بود که در کلاس
چهارم ابتدایی پدر گرامیش را از دست بدهد.
علی اصغر بعد از فوت پدر به تحصیل ادامه داد و در کلاس پنجم بود که به خاطر مشکلات زندگی از تحصیل بازماند . وی همواره تلاشگری فداکار برای خانواده اش بود و دو شادوش برادرانش در تامین معاش و تهیه مایحتاج ضروری خانواده کوشش می نمود. هر لحظه که از عمرش می گذشت بزرگ و بزرگتر می شد جسم و روحش با هم پرورش و تکامل می یافت و لحظه ای از یاد خدا غافل نبود.
بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی با عشق و علاقه که به انقلاب داشت به نیروی مقاومت بسیج پیوست و در این نهاد مقدس و مردمی با اخلاص به فعالیت پرداخت .
در سال 1362 از طرف بسیج به پادگان شهید باهنر جهت گذراندن آموزش دفاعی
اعزام شد پس از اتمام دوره آموزش نظامی راهی جبهه جنگ شد تا در گرمای سوزان خوزستان
به وظیفه خود که دفاع از انقلاب و اسلام بودعمل نماید .
این یار عاشق ، عاشق جانفشانی
و جان نثاری ، با تمام وجودش در جبهه های جنگ حق علیه باطل حضوری فعال داشت و هر لحظه
که از جنگ تحمیلی سپری می شد با دیدن شهادت همسنگرانش میل آمدن به خانه را نداشت .
پس از اتمام ماموریت شش ماهه اش چند روزی به خانه آمد و مجددا" به جبهه های جنگ
اعزام گردید و ماههای متعددی دو شادوش رزمندگان اسلام با دشمن بعثی جنگید در عملیاتهای
مختلفی از جمله خیبر ، بدر ، عاشورای 3 ، والفجر با روحیه ای عالی شرکت نمود در عملیات
والفجر مجروح شد چند روزی در بیمارستان بستری شد . سپس به خانه آمد ، هنوز کاملا"
بهبود نیافته بود که مجددا" به جبهه اعزام شد .
شهید علی اصغر این دنیا را گذرگاهی می دانست که برای رسیدن به منزل ابدی انسانها در آن مورد آزمایش قرار می گیرند و با این اعتقاد راسخ به دنیا توجهی به امور فریبنده دنیوی نداشت تا اینکه در عملیات فکه که با رمز یا سیدالشهداء شروع شد بعد از شکستن خط دشمن و به هلاکت رساندن تعداد زیادی از نیروهای دشمن در سحرگاه خونین سیزدهم اردیبهشت 1365 بر اثر اصابت تیر به سرش عاشقانه به روی دوست خندید و به جمع دیگر همسنگران شهیدش پیوست .
فرازهایی از وصیت نامه شهید :
در آخر این سخن را برای شما امت مسلمان دارم که همیشه کارهایتان را برای رضای خدا انجام دهید و امیدوارم که همیشه در سنگر اتحاد با امام باشید و دستورات این عالم بزرگ را مو به مو اجرا کنید امام را تنها نگذارید و ادامه دهنده راه تمامی شهیدان باشید و از تمامی دوستانم خواهانم که همیشه در سنگر اسلام با کفر بجنگند و اسلام را یاری کنند.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران