روایتی خواندنی از روزهای حماسه آفرین با بیان جانباز«محمد مظفری»
به گزارش نوید شاهد شهرستان های
استان تهران؛
نخستین جانباز اسلام،
وجود مبارک پیام آور مهر و دین، رسول امین، حضرت خاتم الانبیاء، محمد مصطفی صلی
الله علیه و آله است؛ هم او که دندان های مبارکش را با پرتاب سنگ خشونت شکستند.
در مرتبه ی پس از آن، امیرمؤمنان، ولی خدا حضرت علی علیه السلام قرار دارد؛ بزرگ مردی که سراسر پیکرش، زخم دار دشمنان دین و دانش و عدالت بود. در مرتبه ی دیگر، اسوه ی زنان جهان، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام قرار دارد؛ همان بانوی بهشتی که در خط ولایت و رهبری همواره جانبازی کرد و از هیچ کوششی فروگذار نکرد. همان شفیعه ی روز جزا که هنوز تاریخ بر مقام عصمت و عفت وی رشک می برد و شرمنده ی جفا و بی مهری های ناسپاسان نسبت به ساحت مقدس اوست.
روایتی خواندنی از روزهای حماسه آفرین با بیان جانباز«محمد مظفری»
«کلاس دوم راهنمایی»
اولین باری که قصد رفتن به جبهه را کردم، در کلاس دوم راهنمایی بودم و در آن زمان فرمهای جبهه را از دفتر مدرسه تهیه می کردیم و پس از کلی خواهش و تمنا از پدر و مادر و جلب رضایت آنها، فرمهای تکمیل شده را به دفتر مدرسه تحویل می دادیم.
و به دلیل جسته بدنی کوچک بچه ها در دوره راهنمایی، برادران سپاه گاهاً به مدرسه می آمدند و با توجه به تکمیل بودن فرمها و جسته بدنی دانش آموزان، ایشان تأکید می کردند که به جبهه اعزام شویم.
در اولین مرتبه که فرمها جبهه را تکمیل شده بود از سپاه جهت تأیید آمده بودند و در صف مدرسه اسامی داوطلبان اعزام به جبهه را می خواندن و نظر می دادند و در آن زمان بدلیل اینکه قدم من کوچک بود، زیر پاهایم در صف، کتاب هایم را گذاشته تا بلندتر نشان داده و بتوانم تأیید بشوم.
و بعد از آن روز اعزام ما مشخص شد، و از دوستان مدرسه و خانه خداحافظی کردم و به ستاد کل اعزام در آموزش و پرورش رفتم، و در آنجا متأسفانه مجدداً بچه ها را از نظر جسته بدنی و قد چک می کردند.
که در آنجا من را برای اعزام قبول نکردند که به جبهه بروم و با کلی اندوه و خجالت به خانه و مدرسه برگشتم. البته بعد از کمتر از یکسال بعد از این موضوع توانستم با کلی مشقت به جبهه اعزام شوم.
گفتگو/ نجاتی و عزمی منفرد