جانباز یعنی قله وارستگی در اوج شکستگی و زیستن بدون دل‌بستگی
برنا قدش بلند بود و می گفت: کاری ندارد کوروش جواب داد: برای قد شما بله... همه ما نمی دانستیم این سرو بلند وطن شهید کردستان خواهد شد.

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ هر ساله ولادت ابوالفضل العباس ( ع) در تقویم شمسی مصادف است با روز جانباز. جانبازهایی که حکایت شگفت آفرینی آنها در میدان های عرفان و حماسه تکان دهنده بوده است.ملت ایران همیشه و در همه جا و در تاریخ بلندش قهرمانان نام آوری دارد که همواره به وجود آنان می بالد. اینان نام آوران عرصه خونین جنگ و حماسه و نبردند، یا صاحب نامان عرصه های ژرف و شگرف علم و عرفان و مذهب.

گفتگوی اختصاصی با مهرداد حسنجانی جانباز 25 درصد هشت سال دفاع مقدس

گفتگوی متفاوت با جانباز 25 درصد هشت سال دفاع مقدس «آقای مهرداد حسنجانی» را در ادامه می خوانید؛

ظهر بود که به روستای دزلی رسیدیم پس از نماز و صرف ناهار برادرانی که راه را بلد بودند و همراه ما بودند، یکی از آنها گفت: هر چه سریعتر سوار تویوتا وانت شویم. من و فرهاد و با هم سوار شدیم و حسین و اردلان از ما جدا شدن مسیر بسیار سخت و هوا بسیار سرد بود و ما همه در پشت وانت تویوتا حدود یک ساعت در مسیر بودیم.

تا به مقرر رسیدیم، آنچه در اطراف ما دیده می شد فقط کوه بود پر از برف فرهاد از من سوال کرد چناره عراق همین جاست؟ گفتم بله کوروش سوال کرد برادر مهرداد این چناره اش کجاست؟

گفتم عراقی ها بودن با چند برادران که آنجا بودن سلام و احوال پرسی کردیم، برای ما چای داغ آماده کرده بودند، در همین حال و هوا بودیم که یکی از بچه های مقرر گفت: بجز اسلحه تمام وسایل شخصی خود را اینجا توی انبار بگذارید.

چون برف زیاد است و نمی توانید با خود بالا ببرید همه با تعجب نگاه می کردن که از کجا باید بالا برویم، تازه متوجه شدیم، قله مرزی بالاست و ما بعد آن تازه باید برویم چناره عراق خیلی راحت می گفت برادران ما قاطر نداریم دو روز پیش از بالا افتاد و مرد....

گفتگوی اختصاصی با مهرداد حسنجانی جانباز 25 درصد هشت سال دفاع مقدس

همه شروع به پوشیدن بادگیرها کردیم. برف بسیار زیادی بود و سفیدی آن چشم را آزار می داد، زالی گفت: برادرمهرداد ما آموزش برف را در منجیل ندیدیم با خنده گفت: پس باید دوباره به منجیل برگردیم.

برنا قدش بلند بود و می گفت: کاری ندارد کوروش جواب داد: برای قد شما بله... همه ما نمی دانستیم این سرو بلند وطن شهید کردستان خواهد شد.

گفتگوی اختصاصی با مهرداد حسنجانی جانباز 25 درصد هشت سال دفاع مقدس

حرکت را آغاز کردیم تا کمر برف بود، اولین کسی که تعادلش بهم خورد کوروش بود، با کلی اصرار که بمانید تا من برسم برادر جهانگیر و زالی منتظر او شدن. با کمی حوصله و دقت یکی یکی افتادن تقریبا جز دو و یا سه نفر اول بودم.

پشت بلد حرکت کردیم ناگهان پایم رفت و غلتیدم نمی دانم چقدر زمان برد، زمان که متوقف شدم و بر اثر فشار اسلحه پهلو و پشت من درد می کرد.

برادر حسین آمد با لبخند و گفت: پاشو برادر کسی که سالهای بعد بعلت مجروحیت جانباز هفتاد درصد شد و خود روی ویلچر نشست شروع به حرکت کردیم.

تنظیم: نجاتی و عزمی منفرد



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده