سیره پژوهشی «شهید امیرحسین بوربورعظیمی»
نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید امیر حسین عظیمی در سال 1337 در خانواده ای مذهبی و در کنار مرقد مطهر حضرت عبد العظیم (ع) دیده بجهان گشود . دوران طفولیت را در دامن مادری فداکار و به سرپرستی پدری زحمتکش بپایان رسانید . دوران دبستان را در حالیکه نزد پدر خویش به کار مشغول بود، گذرانده و به دبیرستان وارد شد.
از آنجا که عشق و شور خدمت به مردم محروم و مستضعف سرا پای وجودش را فراگرفته بود به دانشسرای مقدماتی در ورامین پا نهاد تا با انتخاب شغل معلمی بیش از پیش خود را وقف کودکان روستایی کند.
دوران دانش سرا را با موفقیت
در دو سال تمام نمود و با پیشنهاد خود به روستاهای دور افتاده اطراف شهرری منتقل و
از همان اوان رضایت و خرسندی در کنار روستائیان از چهره نورانیش مشهود بود .
در
چند سالی که در خدمت این محرومین بود با تمام وجود در جهت رفاه آنان کوشید و با
تکمیل بنای مدرسه روستائیان را شیفته خود ساخت . شرکت در نماز جماعات ، ملاقات با
بیماران ، شرکت در مراسم ازدواج ، عزاداری ، سپردن اندک حقوق خود به صندوقهای قرض
الحسنه احترام به پدر و مادر خود و دوستی وصمیمیت با کودکان خصوصاً شاگردانش از
خصوصیات بارز آن شهید وارسته بود.
با شعله ور شدن آتش انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب اسلامی ارادت آن شهید به اسلام عزیز بیشتر و با شرکت در ادعیه و سایر جلسات مذهبی خود را به خالق مهربانش نزدیکتر ساخت.
با شروع جنگ تحمیلی علیه کشور اسلامی به عضویت بسیج مسجد محل در آمده و پس از چندی با کسب اجازه از اداره آموزش و پرورش در عملیات و الفجر مقدماتی حاضر و پس از اصابت گلوله کفار بعثی به دست راستش مجروح و به منزل بازگشت.
هنوز در گیر درمان جسم مجروحش بود که مجدداً در عملیات و الفجر 4 شرکت و از ناحیه سر و پا و دست مجروح گشت و سپس برای سومین در حالیکه سراپا وجودش شیفته پیوستن به رب خود بود در عملیات شکوهمند خیبر شرکت جسته و سرانجام در مورخه دهم اسفند 1363 در سن 26 سالگی در جزیره مجنون ، مجنون وار بسوی معشوق خود شتافت و با پرواز خود بسوی نور و پیوستن به لقاء الله اثبات نمود که" ما عشق شهادتیم و از شهادت هراسی نداریم.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران.