«شهید محمدابراهیم سلمانی فیضی»؛درس شجاعت و درس زندگى را باید آموخت...
نام :محمدابراهيم
نام خانوادگى :سلمانىفيضى
نام پدر :محمداسماعيل
تاريختولد : یکم اردیبهشت 1344
محلصدورشناسنامه :ساوه
تاريخ شهادت : بیست و چهارم بهمن 1364
نوع حادثه :حوادث مربوط به جنگ تحميلى
شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگيرى مستقيم بادشمن توسط دشمن در جبهه
وصيتنامه نامه پر بارمحمدابراهیم سلمانی
بسم الله الرحمنالرحيم
السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين (ع)
ما در ره عشق نقض پيمان نكنيم ***** گر جان طلبد دريغ از جان نكنيم
دنيا اگر از يزيد لبريز شود ***** ما پشت به سالار شهيدان نكنيم
*******************
سر آغاز سخنانم را با پيام رزمندگان شاهد آغاز ميكنم كه پيامشان را با جوهر خون و با قلم اسلحه نبرد نوشتند و رفتند كه اين بود : اى جوانان نكند در رختخواب ذلت بميريد كه حسين (ع) در ميدان نبرد شهيد شد اى جوانان مبادا در غفلت بميريد كه على (ع) در محراب عبادت شهيد شد ، اى جوانان مبادا در حال بىتفاوتى بميريد كه على اكبر حسين (ع) در راه حسين و با هدف شهيد شد ، و اى مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبههها جلوگيرى كنيد كه فردا در محضر خدا جواب زينب را نميتوانيد بدهيد ، چون زينب تحمل 72 شهيد را نمود ، آرى پدرم و ماردم :
شما نيز درس عشق را از زينب بياموزيد و همچون كنيد كه مادر قاسم و على اكبر كردند ، دوستان و آشنايان مىدانند كه من در خواندن تعزيه هميشه نقش قاسم و گاهى على اكبر را داشتم ، اما اين كار فقط يك نقش و نمايش بود ولى با رفتن من گرچه حقير قابل آن نيستم كه به من شهيد گفته و درجه شهادت قاسم و على اكبررا داشته باشم.
ولى با رفتن افرادى مثل من و با رفتن رزمندگان شجاعى كه در حال حاضر در كربلاى ايران ديده ميشود ، ميتوان يك تعزيه حقيقى و واقعى را مشاهده نمود و آن عده ا زمردم كه هميشه در بىتفاوبى بوده و هستند ، لحظهاى بخود بيايند و درس شجاعت و درس زندگى را از رزمندگان پاك جبههها بياموزند و بايد گفت آنها كه دلشان از سنگ نيز سختتر است در عزاى امام حسين (ع) شركت نكنند ، چون اگر در آن زمان هم بودند جزو همان مردمان كوفه بودند كه حال هستند .
پدرم و مادرم شما نيز مانند مادر قاسمهاى ايران و مادر قاسم كه در تعزيه مىديديد خودش را نزد امام حسين (ع) ميبرد و درخواست ميكرد كه قاسم را به نبرد بفرستد ، شما نيز از آنان درس بگيريد ، بخدا قسم همه رفتنى هستند و هيچ كس نميتواند در اين دنيا باقى بماند ، اين دنيا منزلگاهى است كه در يك سفر بزرگ اندكى در آن بسر برده ميشود ،
همه ميروند ولى بايد ديد چه رفتنى و چه توشهاى با خو برد كه اين سفر به خوبى به اتمام رسد و بايد ديد چه راهى را پيمود كه خدا راضى باشد بايد امروز عدهاى جهاد كنند تا فردا فرزندانمان از دست ظالمان آسوده باشند ، آيا اين درست است كه ما جوانان در بىتفاوتى باشيم و خونهائى كه در راه پيروزى انقلاب و از اول جنگ ريخته شده پايمال شود ،
پس جواب خانوادههاى شهدا را كه ميدهد و با چه روئى ميتوان به روى خانوادههاى شهدا نگاه كرد ؟ پس جواب آن فرزند كوچك شهيد كه به اميد گرفتن انتقام خون پدر يا برادرش نشسته كه بايد بدهد ؟ يا جواب آن طفلى كه به اميد روزى نشسته است كه راه كربلا باز شده و پدرش از بند اسارت آزاد شود كه بايد داد ؟
اى دوستان و آشنايان : بيائيد لحظهاى بر خود فكر كنيد ، اى كسانيكه هميشه در فكر دنياى مادى بوده و هستيد تا كى ميخواهيد در خاموشى بسر بريد ، آيا هيچ فكر كردهايد كه موقع ورود به قبرچه با خود ميبريد بله تنها چند متر كفن كه اگر زياد احترام داشته باشيد از جنس خوب برايت ميخرند و ديگر همه چيز تمام ميشود ديگر حتى فرزند و همسرت كه عزيزترين افراد تو هستند.
نزد تو نمانده و ا زجنازه تو ميترسند پس از مدتى ترا فراموش خواهند كرد ، پس چه بهتر براى كسى كار ميكردى ، كه هم اين دنيا با تو بود و هم آن دنيا با تو هست ، بيشتر از اين سرتان را درد نميآوردم ، چون از اين سختيها بسيار شنيده شده و گفته ولى تا روى اين حرفها عمل نكنيم و فكر نكنيم نمىدانيم يعنى چه ؟
و خوشا به حال كسانيكه در اين دنيا و در آن دنيا لحظهاى از ياد خدا غافل نبوده و هم اين دنيا را دارند و هم آن دنيا ، در آخر سخنانم التماس دعا براى آمرزش گناهان حقير را از شما دارم و اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى به احترام تمامى شهيدان و به حق سرور شهيدان امام حسين (ع) از گناهان حقير بگذرد و درآخر بگويم ما گنهكاران كه تمامى درهاى بهشت برويمان بسته شده است ، اميد به يك درداريم ، آنهم درگه آقا حسين ابن على (ع) كه :
كجا ارباب من فردا گذارد ***** غلام او در آتش پا گذارد
اميدوارم اين يك در نيز به روى ما بسته نشود . انشاءالله
در آخر نيز چند مطلب متذكر ميشوم كه حقير به مدت شصت روز روزه و بطور احتياط نزديك يك سال هم نماز به درگاه خداوند بدهكار هستم و اميدوارم كه دوستان و آشنايان در جبران اين امر از بار گناهان حقير بكاهند .
تا آخرين نفس و تا آخرين قطره خون (امام امت) را يارى نموده و پشتيبان انقلاب اسلامى ايران باشيد تا فردا نزد امام حسين (ع) روسفيد باشيد .
خدايا ، خدايا تا انقلاب مهدى (عج) خمينى را نگهدار ، آمين يا رب العالمين .
يا رب دلم از غم حسين محزون كن ***** در سينه ما محبتش افزون كن***** جز مهر حسين هر آنچه باشد بدلم ***** خون ساز و زراه ديدهام بيرون كن ***** كربلا سر ميرسد دوران هجران غم مخور***** لشگر روح خدا آيد ز ايران غم مخور
وصيت ابراهيم فيضى فرزند اسماعيل
تاريخ بیستم بهمن 1364
روحش شاد و يادش گرامى و راهش مستدام باد
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران