« شهيد على شصتى »؛ چقدر لذت بخش است، خدمت در راه اسلام...
از تولد تا شهادت
شهید علی شصتی، متولد روستای کریم آباد از توابع شهرستان ورامین می باشد. او در خانواده ای روستایی و مذهبی پرورش یافت. خانواده او بسیار مستضعف بوده و پدر با شغل کشاورزی ایام طی می کرد.
دوران کودکی را در میان خانواده سپری کرد. سپس در محل زادگاه خود به مدرسه رفته و تا کلاس ششم ابتدایی ادامه تحصیل داد.
بعد دست از تحصیل کشیده و جهت کمک به امرار معاش خانواده یاور پدر در شغل کشاورزی گردید، در سال 1345 به مدرسه نظام رفته و به استخدام ارتش درآمد.
در سال 1355 ازدواج نمود که حاصل آن یک پسر و یک دختر شد. با شروع انقلاب با شکوه اسلامی در کلیه تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت داشت.
او خود را سرباز حضرت امام خمینی می دانست. آخرین یگان خدمتی او «لشگر 16زرهی» قزوین بود. با شروع جنگ تحمیلی جهت مقابله با مزدوران شرق و غرب به جبهه ها شتافت.
آخرین عملیات جنگی این شهید عزیز، جبهه کرخه نور واقع در سوسنگرد بود که در اثر اصابت ترکش خمپاره به تاریخ هفدهم دی 1359 به لقاالله پیوست.
فرازهایی از وصيت نامه شهيد على شصتى
بسم الله الرحمن الرحيم
هم اكنون كه اين وصيت نامه را مىنويسم، از شوق خدمت به وطن و دفاع از دين
و مرزم، به ماموريت جنوب ايران مىروم. نمىدانيد چقدر خوشحال هستم.
به خدا خيلى آرزو داشتم كه روزى قسمت شود به ماموريت بروم. تا در راه دين اسلام و در زير پرچم ((الله اكبر)) به درجه شهادت برسم تا هيچ مزدورى نتواند به اين سرزمين اسلامى و شهيد پرور آسيبى وارد آورد.
چقدر لذت بخش است كه اسم يك مسلمان در تاريخ اسلام با رشادت گفته شود، مانند
برادران ما كه اسمشان جاودانه باقى مانده است.
روزى اگر من به درجه شهادت رسيدم، همسرم
اختيار تمامى زندگانى مرا دارد، او موظف است فرزندانمان را به خوبى پرورش داده تا عضو
مفيدى براى جامعه اسلامى ما بشوند، و آنها هم بتوانند با رشادت هر چه بيشتر از اين
كشور اسلامى نگهدارى كنند.
در ضمن از مادرم و برادرم و خواهرانم مىخواهم، هر محبتى كه به من مىكردند مثل همان به همسر و دو فرزندم بكنند، كه محبت شما باعث شادى روح من خواهد شد. از برادر و خواهرانم مىخواهم كه از همسر و دو فرزندم و مادر پيرم به نحو شايستهاى نگهدارى كنند.
چونكه شخصا اميد و قوت قلب من آنها هستند. به خدا در ميدان رزم لحظهاى از ياد آنها غافل نمىباشم. اميدوارم مادرم! خداوند صبرى بزرگ بتو عطا فرمايد.
مادر
عزيزم! مرا حلال كن كه اسم تو قوت زندگى من بود، و همسرم تا زمانى كه زنده بودم، تو
زندگى را براى من و فرزندانم شيرين نموده بودى، اميد است مرا حلال كنى.
برادر عزيزم
تو را كه تنها باقى مانده از برادران هستى و بزرگ خانواده تويى با آنها مهربانى كن
كه احساس تنهايى نكنند و دست نوازش بر سر فرزندان برادرت بكش كه احساس يتيمى نكنند.
خواهرانم! بچههاى مرا مانند بچههاى خودت بدانيد، هر طور كه با بچههاى خود رفتار مىكنيد با بچههاى منهم همانطور باشيد.
مادر عزيزم برادر مهربانم و همسر وفادارم و خواهران خوبم دعاى شما شادى روح من مىباشد. از خداى بزرگ براى همه شماها آرزوى سلامتى دارم.
دوستدار شما: على شصتى
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران