«شهید احمد صاحبی»؛ از خواب غفلت بیدار شوند+عکس
يکشنبه, ۰۳ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۴۴
...از خدا خواسته ام آن دسته انسانهای که در خواب غفلت فرو رفته اند و قبل از مرگ و ترک دنیا واقعیت برایشان روشن شود. چون مرگ لحظه ای پیش نیست...
نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛
شهید احمد صاحبی/ یکم آبان 1344، در شهرستان ری به دنیا آمد. پدرش صاحبعلی(فوت 1357) کارگر بود. و مادرش کلگر نام داشت. تا اول متوسطه در رشته تجربی درس خواند. مدتی در بسیج فعالیت می کرد. به عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی در جبهه حضور یافت. سوم دی 1366، با سمت بی سیم چی در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به دست و پا، شهید شد. پیکر وی را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.
عشق به امام حسین و انقلاب اسلامی باعث شرکت او در جبهه نبرد حق علیه باطل بود. توسط بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعزام گردید.
در بسیاری از عملیات ها شرکت داشتند و رسته ایشان مذهبی او بی سیم چی بودند.
خاطرات ایشان به روایت فرمانده اش اینچنین است؛
روحیه بسیار فداکاری داشتند که حتی در سرمای سخت ایشان جای خواب خود را بر دیگران می داد. یا برای کمک به همرزمان خود از هیچ چیز دریغ نمی کردند.
آخرین صحبتهای ایشان که هنگام اعزام به جبهه یا وقتی به مرخصی می آمد؛ به برادر و خواهر کوچک. هیچ وقت نماز را فراموش نکنید و همیشه و در همه حال امام عزیز را دعا کنید. با خدا معامله کرده اید و خبری در آن نیست.
همیشه و در همه حال یار و یاور امام عزیز باشید. و امام را تنها نگذارید و از دوستان آشنایان می خواستم که مرا ببخشند که حرف آنها را گوش ندادم. درس را در جنگ آموختم که سالهای دراز اگر درس می خواندیم به آن نمی رسیدم.
درسی که حسین(ع) آموزگاران به واسطه قلم آن است. درسی شجاعت شهامت و ایثار و از خود گذشتگی و این را بدانید که همیشه شما را یاری می کنم. و از خداوند متعال برای شما و دیگر آشنایان طلب مغفرت و آمرزش دارم.
از خدا خواسته ام آن دسته انسانهای که در خواب غفلت فرو رفته اند و قبل از مرگ و ترک دنیا واقعیت برایشان روشن شود. چون مرگ لحظه ای پیش نیست.
چه بهتر قبل از ان که دیر شود بخود آئیم و برای آمرزش گناهان گذشته از خدا عفو بخواهیم. سخنی چند با مادر و برادران و خواهرم؛ ای مادر مهربان میدانم که چقدر برای من زحمت کشیدی و چه سختی های را برای من تحمل کردی که مرا بزرگ کردی و چه خون دلها نخوردی.
و مرا درست تربیت کردی و به اسلام تقدیم نمودی از شما می خواهم که بعد از شهادت من مانند مادرهای دیگر شهدا و همچنین زینب (ص) که اسوه شهادت و صبر است. را پیشه کنی و سعی کن فرزندان را آنچنان تربیت کنی که اسلام می خواهد و در راه اسلام فدا کنی.
از شما حلالیت می طلبم و انشاالله که بتوانم شفاعت شما را پیش مولایم سرور شهیدان بکنم.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران شهید احمد صاحبی/ یکم آبان 1344، در شهرستان ری به دنیا آمد. پدرش صاحبعلی(فوت 1357) کارگر بود. و مادرش کلگر نام داشت. تا اول متوسطه در رشته تجربی درس خواند. مدتی در بسیج فعالیت می کرد. به عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی در جبهه حضور یافت. سوم دی 1366، با سمت بی سیم چی در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به دست و پا، شهید شد. پیکر وی را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.
عشق به امام حسین و انقلاب اسلامی باعث شرکت او در جبهه نبرد حق علیه باطل بود. توسط بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعزام گردید.
در بسیاری از عملیات ها شرکت داشتند و رسته ایشان مذهبی او بی سیم چی بودند.
خاطرات ایشان به روایت فرمانده اش اینچنین است؛
روحیه بسیار فداکاری داشتند که حتی در سرمای سخت ایشان جای خواب خود را بر دیگران می داد. یا برای کمک به همرزمان خود از هیچ چیز دریغ نمی کردند.
آخرین صحبتهای ایشان که هنگام اعزام به جبهه یا وقتی به مرخصی می آمد؛ به برادر و خواهر کوچک. هیچ وقت نماز را فراموش نکنید و همیشه و در همه حال امام عزیز را دعا کنید. با خدا معامله کرده اید و خبری در آن نیست.
فرازهایی از وصیت نامه شهید احمد صاحبی به مناسبت سالروز شهادت؛
همیشه و در همه حال یار و یاور امام عزیز باشید. و امام را تنها نگذارید و از دوستان آشنایان می خواستم که مرا ببخشند که حرف آنها را گوش ندادم. درس را در جنگ آموختم که سالهای دراز اگر درس می خواندیم به آن نمی رسیدم.
درسی که حسین(ع) آموزگاران به واسطه قلم آن است. درسی شجاعت شهامت و ایثار و از خود گذشتگی و این را بدانید که همیشه شما را یاری می کنم. و از خداوند متعال برای شما و دیگر آشنایان طلب مغفرت و آمرزش دارم.
از خدا خواسته ام آن دسته انسانهای که در خواب غفلت فرو رفته اند و قبل از مرگ و ترک دنیا واقعیت برایشان روشن شود. چون مرگ لحظه ای پیش نیست.
چه بهتر قبل از ان که دیر شود بخود آئیم و برای آمرزش گناهان گذشته از خدا عفو بخواهیم. سخنی چند با مادر و برادران و خواهرم؛ ای مادر مهربان میدانم که چقدر برای من زحمت کشیدی و چه سختی های را برای من تحمل کردی که مرا بزرگ کردی و چه خون دلها نخوردی.
و مرا درست تربیت کردی و به اسلام تقدیم نمودی از شما می خواهم که بعد از شهادت من مانند مادرهای دیگر شهدا و همچنین زینب (ص) که اسوه شهادت و صبر است. را پیشه کنی و سعی کن فرزندان را آنچنان تربیت کنی که اسلام می خواهد و در راه اسلام فدا کنی.
از شما حلالیت می طلبم و انشاالله که بتوانم شفاعت شما را پیش مولایم سرور شهیدان بکنم.
نظر شما