ثواب شهید بزرگ نگاه داشتن یاد شهید است
سهشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۳۲
نوید شاهد - شهید «اسدالله قبادی» در وصیتنامهاش مینویسد: «وست ندارم که اگر شهید شدم برای من گریه و زاری کنید چون ثواب شهید بزرگ نگاه داشتن مقامی است در مقابل خدا و پدر جان دوست دارم که به جای گریه کردن برای من سرت را بالا بگیری و با سربلندی مردم را ارشاد کنید.»
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید اسدالله قبادی،
یادگار «حشمتالله» و «بیبی» سوم فروردين ماه سال 1340 در روستای آب بخشان از توابع
شهرستان اراک چشم به جهان گشود. وی تا چهارم ابتدايی درس خواند. كشاورزی میكرد و سپس به عنوان یکی از نیروهای جان بر کف ارتش مقتدر جمهوری اسلامی ایران در جبهه حضور يافت. این شهید گرانقدر بيست و دوم آذرماه سال 1360 در تپه
گچی گیلانغرب توسط نيروهای عراقي بر اثر اصابت تر كش به پهلو به شهادت رسید.
مزار وی در زادگاهش واقع است.
باری پدر جان و مادر مهربان عزیزم شما را سلام می رسانم به نام خدایی که ما را در این لحظه از زمان آفرید تا ما در مقابل این مزدوران ایستادگی کنیم پدر جان من اکنون که قلم در دست گرفته برای شما چند کلمه ای می نویسم باری پدر جان این لحظه که من عازم جهاد با کفار هستم و پدر جان اگر من در این جنگ از بین رفتم و به فیض شهادت نائل شدم باعث سر بلندی شماست که چنین فرزندی داشته اید که در راه اسلام و در راه انبیاء بدهید.
دوست ندارم که اگر شهید شدم برای من گریه و زاری کنید چون ثواب شهید بزرگ نگاه داشتن مقامی است در مقابل خدا و پدر جان دوست دارم که به جای گریه کردن برای من سرت را بالا بگیری و با سربلندی مردم را ارشاد کنید که من را از کودکی بزرگ کرده و با دستهای پینه بسته برای دفاع من زحمتها کشیدید و خداوند پاداش زحمتهای شما را می دهد اگر از این جنگ سالم برگشتم باز به پیش شما برمی گردم تا زنده ام کوچک شما هستم.
آری ای مادر مهربان که مرا در دامن پاکت بزرگ کرده ای و شبهای طویل زمستان و سرمای آن برای من زحمت کشیدی بدان و آگاه باش که روزی پاداش زحمت های شما را خداوند می دهد و اگر در دوران نادانی به شما بدی کردم مرا ببخشی و حلالمان کنی ای مادر اکنون که عازم خط کفر و اسلام می باشم.
فقط وصیت من این است که برای من گریه و زاری نکنید چون شهادت مرگ سرخی است که نصیب همه کس نمی شود و اگر نتوانستم فتح می کنم و اگر نتوانستم شهید می شوم این دو راه دو فیض است الهی که من در این برهه از زمان با آن مواجه شوم که یکی از این دو را نصیب من خواهد شد و دعا کنید که یکی از این دو راه نصیب من شود و از شما می خواهم که تا این امام را دارید اصلا غصه به خود راه ندهید و تا یک نفر از این انقلاب برنگردید زیاد عرضی ندارم خداحافظ شما باشد.
در غریبی ناله کردم هیچ کس یادم نکرد *** در نفس جان دادم صبا آزادم نکرد
مادر و پدر هرگز نرود مهر تو از دل من *** تا که در خاک شود منزل من غریب
دوست دارم شمع باشم در دوستان بسوزم بخشم دل دوستان ولی تنها بسوزم
باری پدر جان از طرف من از صورت برادران حکمت و زاهد را ببوس
مادر و پدر هرگز نرود مهر تو از دل من *** تا که در خاک شود منزل من غریب
دوست دارم شمع باشم در دوستان بسوزم بخشم دل دوستان ولی تنها بسوزم
باری پدر جان از طرف من از صورت برادران حکمت و زاهد را ببوس
والسلام نامه تمام
نظر شما