از کودکی بدنبال مسائل اسلامي بود
بسم رب الشّهدا
نام : عليرضا قاسمي تمرين
تاريخ تولد : بیست ونهم اسفند سال1341
تاریخ شهادت:دهم اردیبهشت 1361
رضا از اوايل زندگي در خانواده اي اسلامي و خداشناس چشم به جهان گشود و در دامان پاك مادري خداشناس و اسلامي پرورش يافته بود و از كوچكي بدنبال مسائل اسلامي بود و در سن هفت سالگي پا به مدرسه نهاد و بدنبال تحصيل رفت و تا كلاس اول راهنمايي روزانه به تحصيل مشغول بود بعد از آن سركار رفت و شبها به تحصيل مشغول بود وقتي كه انقلاب شروع شد او فردي فعال بود هميشه از خداوند مي خواست كه انساني باشد پاك و بخشوده ،هيچوقت خوشش نمي آمد پشت سركسي صحبت كند و از غيبت گفتن ناراحت مي شد و در زمان انقلاب وسایل منفجر كننده درست مي كرد و به تانكها حمله مي برد و اعلاميه هايي كه از امام مي رسيد پخش مي كرد و شبها در خيابانها بود و در بسيج عضو شده بود مي خواست به جبهه برود ولي بسيج دير اقدام كرد كه خودش گفت من مي خواهم بروم جبهه و رفت به اهواز و از طريق مدرسه پروين اعتصامي به جبهه آبادان رفت سه ماه در آنجا بود و به تهران برگشت و شبها در مسجد رضا به پاسداري مشغول بود و روزهاي جمعه در نمازها و راهپيمايي ها و دعاي كميل شركت مي كرد و در سال 60به پادگان امام حسين رفت و تعليم نظامي ديد و از آنجا به كردستان به پادگان آدينا سقز رفت و در نوروز سال 61 به تهران بازگشت و بعد از چند روزي گفت كه مي خواهم به جبهه بروم نمي توانم ببينم كه برادرانم در جبهه بجنگند من اينجا بنشينم كه به لانه جاسوسي رفت و گفت كه مي خواهم به جبهه بروم كه آنها گفتند كه شما دوره ديده ايد در همين جا خدمت بكنيد او گفت من نمي توانم و بايد به جبهه بروم كه به طرف جبهه جنوب رفت او در حدود 45 روز در جبهه جنوب بود كه پس از آن نامه اي داد و ديگر خبري از او نبود كه در تاريخ 10/2/61 در جبهه فكّه به درجه شهادت نائل گرديد و پس از هشت روز خبر شهادت او را به ما دادند و در وصيت نامه خود چنين نوشته بود كه پدر و مادر از من راضي باشيد و مرا حلال كنيد من به كسي بدهكار و طلبكار نيستم من راضي نيستم بعد از من گريه و شيون بكنيد كه منافقين و ضد انقلابها شاد گردند.او مي خواست كه پس از مأموريت خويش به سپاه پاسداران برود چون تمام امتحانات ايدئولوژي و ديگر چيزها را آماده كرده بود كه استخدام شود .
منبع:برگرفته از اسناد شهید در مخزن اداره کل شهرستانهای استان تهران