شهید رضا پورامینی: از روی خانواده شهدا خجالت می کشم
با سلام به پیشگاه خاتم پیغمبران محمد بن عبدالله (ص) و با درود و سلام به
حضرت مهدی (عج) و نایب بزرگوارش پیر جماران رهبر دلسوز و مهربانمان خمینی عزیز.
با سلام به خانواده های شهدا، اسرا ، مجروحین و مفقودین جنگ تحمیلی و همه
خدمتگزاران به جمهوری اسلامی ایران. سلام به خانواده گرامیم، پدر و مادرم،
امیدوارم همه شما حالتان خوب باشد و در پناه خداوند و زیر پرچم " لا اله الا
الله " در راه خدمت به اسلام موفق و موید باشید.
خدایا مرا دیگر به خانه بر
نگردان چرا که خجالت می کشم به خانواده معظم شهدا نگاه کنم. خدایا: من می دانم
که بهترین مرگها شهادت در راه توست، پس شهادت را نصیبم کن. خدایا :دوری عاشق و
معشوق خیلی سخت است هر چند که من عاشق و بنده بدی برایت بودم ولی ای خدا هر چه
زودتر مرا از این دنیای فانی خلاص کن و مرا به درگاهت ببر. خدایا: من در این سن
کم چه گناهان زیادی مرتکب ولی غافل از وجود تو بودم اما تو آگاه بر اعمال و کردارم
بودی، از جرمها و عصیانم در گذر.
خدایا : تو شاهد بودی که چقدر در فکر آمدن به جبهه بودم و روز و شب گریه و زاری می کردم به درگاهت ،تا شاید مرا برای رفتن به جبهه بپذیری و تا اینکه مدتی است مرا پذیرفته ای و گذاشته ای در جبهه بمانم اما می خواهم که مرا در این راه ثابت قدم نگه داری . شرمنده ام، امیدوارم که اگر توفیق شهادت نصیب من شد با ریختن خونم بر روی زمین بتوانم کمکی به اسلام کرده باشم. تقاضای آخرم از شما این است که، بعد از شهادتم در صورت امکان بگذارید جنازه من تا روز جمعه در سردخانه یا در بیابان بماند و روز جمعه یکی از نوارهای مرحوم " کافی " را کنار جنازه ام بگذارید تا جنازه ام به عشق حسین گریه های شما را بشنود و بر خاک رود.
اگر باشد قرار آخر بمیرم *** نمی خواهم که در بستر بمیرم
خدایا کن شهادت را نصیبم *** که همچون اکبر و اصغر بمیرم